سید روحالله خمینی
زندگی
نام پدرش سید مصطفی موسوی و نام مادرش هاجر احمدی بود. وی در پنج ماهگی پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستی مادر و عمهاش پرورش یافت.
گرچه سال تولد وی طبق شناسنامه سال ۱۲۷۹ است، اما خود تصریح کردهاست، که تاریخ صحیح آن ۳۰ شهریور ماه ۱۲۸۱ است.[نیازمند منبع] رحلت او رسما" در روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ثبت شده است. سن او در آن هنگام ۸۷ سال بود. تشییع جنازه وی با شرکت وسیع ملت ایران و دیگر دوستدارانش از نقاط مختلف جهان صورت گرفت.
این موضوع انعکاس جهانی زیادی داشت.
فرزندان وی مصطفی، صدیقه، فریده، لطیفه، فهمیه، سعیده، و احمد هستند.
تبارنامه
«ادوارد ویلت» مینویسد که پدر بزرگ پدری وی سید احمد موسوی هندی زاده روستای کینتور در منطقه بربنکی در ایالت اوتار پرادش هندوستان بوده است. [۲]
برادر تنی وی آیتالله پسندیده هندی زاده نیز در خاطراتش درباره پسوند هندی زاده در نام خانوادگیشان حضور نیاکانشان را در هند تایید کرده است[۳].
عمادالدین باقی نوشتهاست:[۴]
ناگفته نگذاریم که چون در میان شیعیان، سنت شجره نویسی برای سادات مرسوم بوده و بدین وسیله سلسله نسب سادات تا رسیدن آنها به یکی از ائمه شیعه کم وبیش ثبت میشدهاست، سیادت حضرت امام از این نظر امتیازی محسوب میشد که راه گمانهزنی و شناخت در شجرهنامه و خاندان ایشان را هموار میکرد. یکی از روایات مذکور در این مورد چنین است که طبق نظر یکی از نسابیون در سال ۷۶۶ ه. ق کاروان کوچکی از طرف عارف بزرگ سیدعلی همدانی به سرپرستی سیدحیدر موسوی صفوی اردبیلی از ایران که آن زمان در شورش و جنگ و خون گرفتار بود عازم بود عازم کشمیر میشوند تا اسلام را تبلیغ کنند. سیدحیدر داماد و خواهرزاده میرسیدعلی همدانی بود که میرسیدعلی همدانی با ۱۷ واسطه از پدر و ۱۶ واسطه از مادر به امام حسین میرسد و این سید حیدر جد اعلای امام است... و اما روایتی که بیشتر از همه مشهور شده این است که سلسله نسب امام خمینی به میرحامدحسین میرسد. در زمان شاه سلطان حسین صفوی، یکی از علمای نیشابور به نام «سیدمحمد» به هندوستان رفت و در دهلی اقامت گزید. فرزندان وی در مناصب دولتی درآمدند و کم کم اهمیت پیدا کردند... سیداحمد چندی پس از شهادت پدرش دین علیشاه، از کشمیر به عتبات نجف و کربلا عزیمت کرد. شاید این سفر (در حدود سالهای ۱۲۴۰ تا ۲۵۰ هجری قمری) به این منظور بوده که هم از خصومتها در امان باشد و بتواند در آتیه جای خالی پدر را پر کند و هم تعالیم دین را بیاموزد. او به دلیل حافظه نیرومندی که داشته به سرعت به مقامات علمی والایی نائل میشود و از مراجع وقت نجف اجازه اجتهاد دریافت میکند. او در نجف با افراد مهاجر آشنا میشود که یکی از آنها فردی به نام یوسف خان است که اهل روستای «فرفهان» یا «فراهان» از توابع خمین بودهاست.
جان اسپوزیتو نیز این نظر را تأیید می کند و مینویسد که «جد او از خراسان به هندوستان سفر کرد. پس از آن پدربزرگش به ایران و شهر خمین بازگشت.[۵]
دوران کودکی و نوجوانی
خمینی به گفته خود در روز ۳۰ شهریور ۱۲۸۱ خورشیدی برابر ۱۸ جمادی الثانی ۱۳۲۰، برابر ۲۱ سپتامبر ۱۹۰۲) در شهرستان خمین از توابع اراک در ایران به دنیا آمد. وی کوچکترین فرزند خانوادهاش بود. او دو برادر و یک خواهر بزرگتر داشت، که عبارتاند از مرتضی، نورالدین و آغازاده خانم.
مرتضی که به آیتالله سید مرتضی پسندیده معروف بود، تا پس از مرگ خمینی زنده بود. نورالدین نیز که روحانی بود و به سید نورالدین هندی شهرت داشت، پیش از انقلاب درگذشت و در قبرستانی قدیمی به نام گلزار شهدای قم (واقع در خیابان انقلاب یا چهار مردان شهر قم) به خاک سپرده شد که اکنون نیز سنگ قبر او با همین نام مشخص میباشد.[۴]
شرایط تربیتی
پدرش سید مصطفی موسوی از معاصرین میرزای شیرازی بود. مصطفی پـس از آنکه چنـد سال در نجف علوم و معارف اسلامی را فراگرفته و به درجه اجتهاد نایل آمد، بـه ایران بازگشت و در شهرستان خمین پناه مردم و مرجع آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از ۵ ماه از تولد روح الله نمیگذشت، خوانین خمین سید مصطفی را در مـسیر خمین به اراک با گلوله کشتند. بستگان او برای اجرای حکم قصاص به تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شدند و بر اجرای عـدالت اصرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردد.[۶]
وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادرش «بانو هاجر»، عمهاش «صاحبه خانم» که بانویی شجاع و حقجو بود و دایهاش «ننه خاور» سپری کرد. عمادالدین باقی درباره آنها میگوید:
«روحالله که آخرین و کوچکترین فرزند بود، تحت تربیت عمهاش صاحبه خانم قرار گرفت و گویا بارها خاطرات مربوط به زندگی و شهادت پدرش را از زبان او شنیده بود... ننه خاور دایهٔ روحالله نیز از زنان نادر روزگار بود. او که در شیر دادن به خمینی به هاجر یاری میرساند، اسب سواری ماهر بود و حتی از روی اسب تیراندازی میکرد و به هدف میزد.»
روحالله در خانوادهای اهل علم و دین بزرگ شد. همچنین با توجه به جایگاه خانوادگی خمینی، وی از کودکی مورد توجه و احترام مردم خمین و کمره بود.[۷]
تحصیلات ابتدایی
در قرن سیزدهم خورشیدی در بیشتر مناطق ایران و از جمله خمین تقریباً مدرسه به شکل امروزی وجود نداشت و آن گروه از مردم که به تربیت و تحصیلات فرزندان خود اهمیت میدادند، آنها را به مکتب خانه میفرستادند، تا خواندن و نوشتن و قرآن و ادبیات فارسی بیاموزند. طبعاً خمینی نیز به مکتب فرستاده شد و نزد «ملا ابوالقاسم» به فراگیری «عم جز»، گلستان و بوستان سعدی و چند کتاب ادبی دیگر پرداخت.
پس از اتمام این دروس کسانی که میخواستند به تحصیل ادامه دهند، به اراک میرفتند. اما با توجه به وقوع جنگ جهانی اول و اوضاع آشفته کشور، دیگر امکان مسافرت به اراک برای نوجوانان وجود نداشت. لذا بزرگان خمین تصمیم گرفتند، مدرسهای به سبک مدارس جدید ایجاد کنند. این مدرسه سه معلم داشت، که یکی مدیر بود و سر کلاس درس هم میرفت و یکی دیگر از آنها به نام میرزاعلی خان، معلم زبان فرانسه و یک فرد معمم نیز معلم زبان فارسی بود. «آقا شیخ فضلالله» عموی مادر خمینی نیز معلم شرعیات بود. خمینی نیز به این مدرسه رفت. علاوه بر آن خانواده وی که از وضع مالی خوبی برخوردار بودند، برایش معلم سرخانه گرفتند. نام این معلم «افتخارالعلما» بود و در غیاب او مادرش به شاگردان درس میداد. آیت الله پسندیده برادر بزرگ خمینی میگوید سواد مادرش بیشتر از خود افتخارالعلما بود و من نزد مادرش هیات، نجوم و حساب میخواندم. خمینی پس از آن که مقطع ابتدایی را نزد افتخارالعلما تمام کرد، درس مقدمات را نزد «محمدمهدی داعی» شروع کرد. «حاج میرزا نجفی» شوهر خواهر روحالله نیز منطق را به او تدریس کرد.[۷]
شرایط سیاسی و اجتماعی
شرایط اجتماعی و سیاسی ایران و خمین در سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ که همزمان با نوجوانی سید روحالله خمینی بود، بسیار آشفته بود. حکومت مرکزی ضعیف شده بود و خوانین محلی قدرت یافته بودند و بانی مرگ پدر سید روحالله خمینی نیز شدند. علاوه بر آن در جای جای کشور اشرار دستجات مختلفی تشکیل داده و به شهرها و آبادیها حمله کرده و مردم را غارت میکردند. لذا مردم از کودکی و نوجوانی روحیه سلحشوری یافته، میآموختند که برای حفاظت از خود با اشرار و بیگانگان مبارزه کنند. سید روح الله خمینی خود درباره دوران کودکی و نوجوانی اش میگوید:
من از بچگی در جنگ بودم… ما مورد هجوم «زلقیها» بودیم، مورد[هجوم] «رجبعلیها» بودیم و خودمان تفنگ داشتیم و من در عین حال که تقریباً شاید اوایل بلوغم بود، بچه بودم، دور این سنگرهایی که بسته بودند در محل ما و اینها میخواستند هجوم کنند و غارت کنند، آنجا میرفتیم، سنگرها را سرکشی میکردیم… ما در همان محلی که بودیم یعنی خمین که بودیم، سنگربندی میکردیم. من هم تفنگ داشتم. منتها من بچه بودم به اندازه بچگیام. بچه شانزده هفده ساله، ما تفنگ دستمان بود و تعلیم و تعلم هم میکردیم… ما سنگر میگرفتیم و با این اشراری که بودند و حمله میکردند و میخواستند بگیرند و چه کنند [مقابله میکردیم]. هرج و مرج بود… یک دفعه هم یک محله خمین را گرفتند و مردم با آنها معارضه کردند و تفنگ دست گرفتند. ما هم جزء آنها بودیم.»[۶]
روحالله خمینی سیزده سال داشت که جنگ جهانی اول آغاز شد و هرچند ایران اعلام بیطرفی کرده بود، لشکریان روسیه، بریتانیا و عثمانی از شمال، جنوب و غرب وارد ایران شدند و کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند و وی شاهد بود، چگونه در نبود حکومت مقتدر مرکزی فوجی از سپاه روس در مسیر خود خمین را مورد تاخت و تاز قرار دادند. وی خود خاطره جنگ جهانی اول را به یاد میآورد. او میگوید:
«من هر دو جنگ بینالمللی را یادم هست… من کوچک بودم لکن مدرسه میرفتم و سربازهای شوروی [روسیه تزاری] را در همان مرکزی که ما داشتیم، در خمین، من آنها را آنجا میدیدم. ما مورد تاخت و تاز واقع شدیم در جنگ بینالمللی اول.»[۶]
روح الله خمینی پانزده سال داشت، که بیماری وبا در ایران شایع شد و عمه و سپس مادرش مردند.[۸]
دوران بزرگسالی
روحالله در سال ۱۳۰۸ خورشیدی با خانم خدیجه ثقفی معروف به «قدس ایران»، دختر محمد ثقفی تهرانی ازدواج نمود.[۹]
فعالیتهای علمی
روحالله خمینی در بیان خاطراتش میگوید:
«از مدتها قبل از آمدن آقای بروجردی عمده اشتغال به تدریس معقول و عرفان و سطوح عالیه اصول و فقه بود پس از آمدن او به تقاضای آقایان مثل مرحوم آقای مطهری به تدریس خارج فقه مشغول شدم و از علوم عقلیه بازماندم و این اشتغال در طول اقامت قم و مدت اقامت نجف مستدام بود.»[۹]
فعالیتهای سیاسی
هر چند فعالیتهای علمی و سیاسی روحالله خمینی به هم پیوستهاست و مباحث درسی فقهی وی نیز آمیخته با مباحث سیاسی بودهاست، اما در این بخش به فعالیتهای مشخصاً سیاسی وی پرداخته میشود و مباحث نظری سیاسی در بخش ولایت فقیه آورده شدهاست.
روحالله خمینی از کودکی و نوجوانی با مسأله حکومت و قدرت سیاسی درگیر بودهاست.[نیازمند منبع]. او اشغال ایران را در خلال دو جنگ جهانی توسط قوای روسیه و انگلیس از نزدیک مشاهده کرد.[نیازمند منبع]
به ظاهر نخستین بار طی سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۶ با امر سیاست و حکومت در معنای خاص آن مواجه شد.[نیازمند منبع] وی هر چند در قم به تحصیل اشتغال داشت، اما درشکه کرایه میکرد و به تهران میآمد، تا به نطقهای سید حسن مدرس در مجلس شورای ملی گوش فرا دهد و بشدت تحت تأثیر شخصیت وی بود. بخصوص او شاهد درگیری سیاسی بین مدرس و رضا شاه بود.[نیازمند منبع]
ولایت فقیه امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران
مخالفت با اقدامات محمدرضا پهلوی توسط سید روحالله خمینی از سال ۱۳۴۱ جدی تر شد و در واکنش به رفراندوم انجام شده توسط حکومت شاه و نتایج اعلام شده در آن، به ایراد سخنرانی و نصیحت شاه پرداخت. در این سخنرانی او رفراندوم برگزار شده را نمایشی خواند. دولت اعلام کرده بود که بیش از ۹۹ درصد از مردم ایران به تغییرات پیشنهاد شده توسط شاه رای مثبت دادهاند. در سال ۱۳۴۳ به خاطر مخالفت با قانون کاپیتالاسیون و به اتهام اقدام علیه امنیت کشور[۱۱] به خارج از ایران (ترکیه، عراق و در نهایت فرانسه) تبعید شد. چرا که بر اساس قانون، دستگیری و زندانی نمودن مراجع تقلید منع شده بود. در طول دوران تبعید با ارسال نوارهای سخنرانی به رهبری فکری انقلاب می پرداخت و سرانجام پس از ۱۴ سال در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگشت.
وی در روز بازگشتش به ایران در میان هواداران میلیونی خود که از سراسر ایران به تهران آمده بودند، در بهشت زهرا به سخنرانی پرداخت و مسئولین نظام پادشاهی را به چالش کشید. او با اشاره به جمعیت میلیونی مستقبلینش گفت: «من توی دهن این دولت (شاپور بختیار) میزنم!... من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم».[۱۲]
ده روز بعد به دنبال شکست گاردشاهنشاهی، آخرین سنگر مقاومت نیروهای شاهنشاهی شکسته شد و انقلاب ایران به طور رسمی پیروز گردید و او به عنوان رهبر این انقلاب زمام امور را در دست گرفت. این ده روز، دههٔ فجر نامیده میشود و هر ساله جشن گرفته میشود.
با دستور روحالله خمینی، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ دادگاههای انقلاب مسئول محاکمه مسئولین اجرایی-امنیتی نظام پادشاهی گشتند و عدهٔ با رای این دادگاه در روزهای نخستین اعدام شدند. در پاسخ به سازمانها و نهادهای غربی حقوق بشر، سید روحالله خمینی اینگونه پاسخ داد: «اینها متهم نیستند بلکه مجرمند و باید به محض احراز هویتشان اعدام شوند. نصیری همان وقت که هویتش معلوم شد که نصیری است باید اعدام شود. ولی اینها را ما نگه داشتیم و برای اینها دادگاه برگزار کردیم. پیروزی انقلاب دلیل این است که اینها مجرمند»[نیازمند منبع]
انحلال مجلس سنا، دستور به تشکیل مجلس مؤسسان برای نوشتن قانون اساسی جدید، برگزاری همهپرسی فروردین ۱۳۵۸ برای برقراری نظام جمهوری اسلامی، در دستور کار قرار گرفت. در این همهپرسی که در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ انجام گرفت، بیش از ۹۸٫۲ درصد مردم به جمهوری اسلامی ایران، رأی «آری» دادند.[۱۳] آیتالله خمینی در پیامی، این پیروزی را تبریک گفت: «... من به دنیا اعلام میکنم که در تاریخ ایران چنین رفراندومی سابقه ندارد که سرتاسر مملکت با شوق و شعف و عشق و علاقه به صندوقها هجوم آورده و رأی مثبت خود را در آن ریخته و رژیم طاغوتی را برای همیشه به زباله دان تاریخ دفن کنند...»[۱۳] این روز، روز «جمهوری اسلامی ایران» نامیده میشود و هر سال جشن گرفته میشود. صادق طباطبایی میگوید که از مردم خواسته شده بود که اگر نظام دیگری را مد نظر دارند، پشت برگه بنویسند، و با بررسی برگههای معلوم شد که تنها چند صد نفر چنین کردهاند.[نیازمند منبع]
دیدگاهها
آیت الله خمینی در سخنانی پیشنهاد برخی گروه های سیاسی مبنی بر نوع حکومتی که باید در ایران ایجاد شود را رد نموده و هیچ یک از عناوین «جمهوری»، «جمهوری دمکراتیک»، «جمهوری اسلامی دمکراتیک» را نپذیرفته و گفته بود «فقط جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر، ما نباید از کلمه دمکراتیک استفاده کنیم که غربی است و ما آن را نمیخواهیم.»[۱۴] خمینی همچنین در مصاحبه با اوریانا فالاچی در اوایل انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، در پاسخ به سوألی درباره تیرباران زنی که مرتکب زنای محصنه شده و کشتن مردان همجنسگرا ، گفت که کشتن این افراد شبیه بریدن انگشت افراد مبتلا به قانقاریا میباشد که باعث جلوگیری از نفوذ بیماری به سراسر بدن میشود.[۱۵]
وعدهها
خمینی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از تصرف رادیو توسط انقلابیون در بیانیهای با تقدیر از عقبنشینی و عدم دخالت ارتش در امور سیاسی، از مردم خواست از خرابکاری و اخلالگری و حمله به سفارتخانهها جلوگیری کنند و نوشت «به امرای ارتش اعلام می کنم که در صورت جلوگیری از تجاوز ارتش، پیوستن آنان به ملت و دولت قانونی ملی اسلامی، ما آنان را از ملت و ملت را از آنان میدانیم و مانند برادران با آنان رفتار می نماییم.» [۱۶] و در همان شب شورای عالی ارتش شاهنشاهی در جلسهای با شرکت تقریبا تمامی فرماندهان عالیرتبه خود و بدون هیچ مخالفتی پشتیبانی کامل خود از خواستههای ملت را اعلام کرد[۱۷].
اما تنها ساعاتی پس از آن عدهای از سران حکومت پهلوی از جمله سرلشکر منوچهر خسروداد فرمانده هوانیروز، سپهبد مهدی رحیمی رئیس شهربانی کل، سرلشکر رضا ناجی اولین فرماندار نظامی ایران و تیمسار نعمت نصیری رئیس سابق ساواک در مدرسه رفاه به حکم صادق خلخالی اعدام شدند.[۱۸] [۱۹]
روحالله خمینی قبل از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ وعدههایی در خصوص برابری زنان و مردان و آزادی مطبوعات[۲۰] به مردم ایران داده بود. همچنین او در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۳۵۷ در سخنرانی که در روز ورود به شهر قم انجام داد، از اهداف انقلاب به تحویل دادن سرمایه ملی به مردم و مجانی کردن آب، برق و اتوبوس برای مستمندان اشاره کرده بود. [۲۱]
بخشی از سخنرانی ۱۰ اسفندماه ۱۳۵۷ در شهر قم: "تمام کمیته هایى که در تـمـام اطـراف ایـران هـسـت مـوظـفـند که آنچه به دست آمد از مخازن ایران ، هر چه که اینها بـردنـد و مـخـفى کردند و اتباع آنها بردند و مخفى کردند، آنها را که به دست آمده است . بـه بـانـکـى کـه شـمـاره اش را بـعـد تـعـیـیـن مـى کـنـم تـحویل بدهند که براى کارگرها، براى مستضعفین ، براى بینوایان ، هم خانه بسازند، هـم زنـدگـى آنـها را مرفه کنند. ما علاوه بر اینکه زندگى مادى شما را مى خواهیم مرفه بـشـود، زندگى معنوى شما را هم مى خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. مـعـنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط بسازیم ،آب و برق را مجانى مىکنیم براى طبقه مستمند، اتوبوس را مجانى مى کنیم براى طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید، معنویات شما را، روحیات شما را عـظمت مـى دهیم [۲۲] " |
همچنین بخشی از سخنرانی او در بهشت زهرا پس از انقلاب ۵۷ به صورت سانسور شده در رسانههای ملی پخش میگردد.[۲۳]
نامه به گورباچف
در اولین روز سال ۱۹۸۹ میلادی ـ ۱۱ دی ۱۳۶۷ ـ آیتالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه حدیدهچی دباغ به نمایندگی از سوی آیتالله خمینی نامهای را خطاب به میخائیل گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی تسلیم وی کردند. رهبر ایران در این نامه نسبت به مرگ کمونیسم هشدار داد.
در این پیام آمده است: [۲۴]
"جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد. " |
گورباچف بعدها در سال ۱۳۷۸، طی مصاحبهای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو از اینکه به هشدارهای آن روز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بیاعتنائی کرده بود، اظهار تأسف کرد. وی در این مصاحبه اظهار کرد [۲۴]:
"زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته بود متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم... اگر ما پیشگویی های آیتالله خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم." |
خمینی و برخورد با مخالفان
پس از انقلاب ایران به فرمان سید روحالله خمینی، برای محاکمه مقامات نظام شاهنشاهی پهلوی، صادق خلخالی به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب منصوب شد[۲۵].
سید روحالله خمینی در یک سخنرانی دو روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی- که طی آن آیت الله بهشتی و ۷۲ تن دیگر از وزرا، نمایندگان و شخصیتهای برجسته نظام جمهوری اسلامی ایران به قتل رسیدند- در تاریخ ۹/۴/۱۳۶۰ چنین گفت:
"من یک کلمه به برادران دادگاه و کسانی که رئیس زندان هستند و اشخاصی که زندانبان هستند میگویم و آن اینکه اینطور نباشد که یک جنایتی واقع شد، اینها آرامش خودشان را از دست بدهند و خدای ناخواسته با زندانیانی که الان هستند، ولو این زندانیان از همین گروههای فاسد باشند، با خشونت غیر انسانی عمل کنند. با آرامش و با احترام عمل کنند. لکن دادگاهها احکام را با دقت بررسی کنند، آنها را بر محکمهها بنشانند و ازشان استفسار کنند. با قاطعیت هرچه باید بکنند، عمل کنند، لکن این طور نباشد که حالا از باب اینکه یک دسته از ما به وسیله همین گروهها از بین رفته، حالا ما در حبس با اشخاصی که محبوس هستند خدای ناخواسته به خلاف موازین اسلام رفتار کنند و من میدانم نمیکنند، گرچه آنهایی که باید به شما تهمت بزنند، تهمت را میزنند "[۲۶]. |
وی در توجیه اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ طی نامهای چنین نوشت:
"از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند ".»[۲۷][۲۸][۲۹] |
از جمله کارهای وی صدور حکم ارتداد (خروج از دین اسلام) و مهدور الدم بودن سلمان رشدی پس از نگارش کتاب آیات شیطانی، در سال ۱۳۶۷ است.
آثار سید روحالله خمینی
|
|
پانویس
John L. Esposito, Voices of Resurgent Islam, Published by Oxford University Press, 1983, ISBN 019503340X, 9780195033403, Pg. 160; "His great grandfather moved from Khorasan to india (popular versions usually specify Kashmir); his grandfather returned to Khomein. These ancestral peregrinations allow a labeling that somehow Khomeini is "Indian".
منابع
کتابشناسی
Khomeinism: Essays on the Islamic Republic, Ervand Abrahamian, University of California Press,1993, ISBN 0-520-08173-0
موارد فوق برگرفته ازسایت ویکی پدیا دانشنامه آزاد به نشانی:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%AD_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C
میباشد.درمتن نوشته ها دخل وتصرفی صورت داده نشده بلکه تنها بخشهایی ازصفحه مربوطه و پیوندها برای رعایت اختصارحذف شده است.
امام خمینی (ره) از ولادت تا رحلت ازمنابع دیگر
امام خمینی (ره)
آیت الله العظمی حاج سید روح الله مصطفوی، مشهور به امام خمینی (1281-1368ه. ش) فقیه، عارف، فیلسوف، مرجع تقلید، نویسنده و شاعر، سیاست مدار و مبارز و رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود.
امام خمینی ره در خاندانی علمی و انقلابی در شهر خمین به دنیا آمد؛ پدرش شهید مصطفی موسوی در نجف اشرف و سپس در سامرا تحصیل علم نمود و مدارج عالیه را طی کرد و پس از بازگشت به موطن خویش زعامت امور دینی مردم آن سامان را به عهده داشت پس از گذشت چهار ماه و 22روز از ولادت آخرین فرزندش سید روح الله، به روز 12 ذیقعده سال 1320 ه. ق در راه خمین به اراک ترور و به شهادت رسید [1] .
سید روح الله دوران کودکی و نوجوانی را در دامن مادری نمونه (هاجر بیگم) و نزد عمه مکرمهاش سپری کرد و در مکتب برادر بزرگوارش و دیگر اساتیدبه تعلم پرداخت. در سن 19 سالگی برای کسب معارف الهی از محضر آیهالله العظمی حائری یزدی به حوزهعلمیه اراک هجرت کرد، امام خمینی(ره) در سال 1300 هجری شمسی همراه با هجرت استاد عالیقدرش به قم وتاسیس حوزه علمیه به این شهر آمد. او در 25 سالگی به درجه اجتهاد نائل گشت و در 28 تا 30 سالگی آثار بزرگ و عرفانی خویش (همچون مصباح الهدایه، سرالصلوه،شرح دعای سحر و ...) را تالیف نمود.
آغاز فعالیت سیاسی معظم له را می توان از شهریور ماه 1320 ه.ش دانست که شعله های جنگ جهانی دوم به ایران نیز کشیده شد، محسوب نمود. او کتاب کشف الاسرار را در دفاع از احکام اسلامی و رد کتاب اسرار هزار ساله نوشت که در خلال آن خط حمله به استعمار و استبداد را ترسیم و نظریه ی حکومت اسلامی را در مقابل رژیم سلطنتی مطرح می کرد [2] .
امام درطول حیات خویش فردی مبارز با فساد و بیداد و ظلم بود، مجاهدات پیگیر ایشان به حدی بود که علی رغم صراحت قانون اساسی مبنی بر مصونیت مراجع تقلید مدت هیجده ماه عمر خویش را در زندان سپری کرد، اما ایشان همچنان به مبارزات خویش ادامه دادند تا این که قانون مصونیت مطلق آمریکائیان در ایران، مورد تصویب دولت وقت قرار گرفت. در این هنگام بود که ایشان سخنرانی تاریخی خویش را در مدرسه فیضیه علیه شاه ایراد نمود و در پی آن ، شاه دستور تبعید معظم له به ترکیه و سپس نجف اشرف را صادر کرد . این تبعید سر فصل جدیدی برای مبارزات پی گیر ایشان گردید. پیامهای انقلابی و مقاله های وی مبنی بر روشنگری افکار ، یکی پس از دیگری به ایران می آمد و به محض عبور آن از مرز ، در مدت یکی دو روز در سراسر کشور منتشر می گشت این برنامه ی منظم و پیگیر به جنبش یکپارچه ی مردم و سرانجام به سقوط تاج و تخت پهلوی و بر پا گردیدن نظام جمهور ی اسلامی ایران منتهی گشت [3] .
روز 12 فروردین 1358 میلیونها تن از مردم با 2/98 آراء به برقراری جمهوری اسلامی ایران رأی مثبت دادند.
در دوران رهبری ایشان جمهوری اسلامی ایران حوادث عدیده ای برای حکومت نوپای اسلامی روی داد از جمله :
شورش اشرار در نقاط مختلف کشور
تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان
جنگ تحمیلی از سوی عراق
عزل بنی صدر
کشتار حجاج بیت الله الحرام
شکل گیری دو جناح در حاکمیت
آغاز بازسازی پس از جنگ
پیام به گورباچف (دعوت جهان کمونیست به اسلام)
حکم فتوای ارتداد سلمان رشدی
برکناری آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری
بازنگری در قانون اساسی
سر انجام در روز شنبه 13خرداد 1368 امام خمینی ره که به یکی از مشهورترین مردان قرن بیستم تبدیل شده بود، در سن 87 سالگی در گذشت، و با تشییع میلیونها تن از مردم دلداده در مجاورت بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
این مجموعه که شامل 21 نمایه اصلی و 61 نمایه فرعی و 1375 مطلب شامل 1206مقاله ،156 پرسش و پاسخ،1 معرفی مراکز تحقیقاتی و محققان در موضوع امام خمینی ره ، 12 معرفی کتاب و پایان نامه و...می باشد، به بررسی زندگی پر بار ایشان در موضوعات مختلف علمی ،مذهبی، اجتماعی ، سیاسی و... پرداخته است.
[1] معارف و معاریف ج5، ص 218.
[2] دایره المعارف تشیع ج7، ص266.
[3] معارف و معاریف ج5، ص 222.
ویژگی های فردی و رفتاری امام خمینی (ره)
شخصیت عظیم رهبر کبیر انقلاب حقا" و انصافا" پس از پیغمبران خدا و اولیاء معصومین، با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود، ودیعه خدا در دست ما و حجت خدا بر ما و نشانه عظمت الهی بود، وقتی انسان او را می دید، عظمت بزرگان دین را باور می کرد، عظمت پیغمبر (ص) و عظمت امیرالمؤمنین و عظمت سیدالشهداء و عظمت امام صادق علیهم السلام و بقیه اولیاء را انسان نمی تواند درست تصور کند، ذهن ما کوچکتر از آن است که بتوانیم عظمت شخصیت آن بزرگ مردان را حتی در ذهن مان بگنجانیم، اما انسان وقتی شخصیتی با عظمت امام عزیزمان را با حکمت، آن هوشمندی، آن صبر، حلم و متانت، آن صدق و صفا، آن زهد و بی اعتنایی به زخارف دنیا، آن تقوا و ورع و خداترسی و عبودیت مخلصانه برای خدا و بالآخره شخصیتی با این همه عظمت و ابعاد گوناگون دست نیافتنی که همین شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهای فروزان آسمان ولایت، کوچکی می کند، تواضع می کند، خاکساری می کند، خودش را در مقابل آنها ذرهای به حساب می آورد، آنوقت انسان می فهمد آنها چقدر عظیم و بزرگ بودند. [1]
رهبر کبیر عزیز ما و امام فقید بزرگوار ما که در عالم چهره درخشان بود و حقیقتاً مثل او نه در این زمان و نه در زمانهای گذشته نداشتیم، نداریم، لااقل در چهرههای معروف عالم سراغ نداریم بعد از انبیاء و اولیاء علیهم السلام، به این عظمت، به این جامع الابعاد و جامع الاطراف بودن و با این خصوصیات مثبت. [2]
_________________________________________________________________
[1] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار فرماندهان سپاه با ایشان- 17/3/1369.
[2] بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای شورای نگهبان با ایشان – 21/3/1368.
حالات معنوی امام خمینی (ره) امام [خمینی ره] خیلی خصوصیات ممتاز فردی داشت، اما توفیقات او بالاتر از آن بود که او به خصوصیات فردی یک انسان متکی باشد. شجاعت، آگاهی، عقل، تدبیر، دور اندیشی امام از چیزهای ممتازی بو د که در وجود امام جمع بود و در اینها هیچ شکی نیست، اما توفیقاتی را که آن بزرگوار بدست آورده بمراتب بالاتر از این است که به شجاعت زیاد، تدبیر و آینده نگری زیاد یک انسان متکی باشد، بلکه آن توفیقات ملهم از عوامل دیگری بود. آن توفیقات امام در درجه اول از اخلاص ایشان ناشی می شد، یعنی در واقع مخلص خدا بود و کار را صرفا" برای خداوند انجام می داد و لاغیر. [1] آن آراسته به خصلت های والا و مکارم اخلاقی جام جهان نمای معنویت را می نمایاند، به گفتار و رفتارش نور حقیقت پرتو افکنده بود، با اصول و ارزشها می زیست، هیچ چیز و هیچ عاملی موفق نگردید به موازینی که امام خمینی مزین به آنها بود، غلبه کند، هویت و شخصیت آن فرزانه را ارزش های دینی شکل می داد و در واقع شجره طیبه ای بود که اصلها ثابت و فرعها فی السماء. ...او [امام خمینی ره] امیر و حاکم هواها و خواهشهای نفسانی خود بود، و نه خواهش ها بر او، در عین حال در نهایت تواضع و فروتنی، در عین حال در نهایت صبر و بردباری... [2] _____________________________________________________________ [1] بیانات مقام معظم رهبری، روزنامه جمهوری اسلامی – 24/4/1364. [2] بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت مردم با ایشان- 20/3/1368. |
امام خمینی (ره)، حکومت اسلامی و انقلاب اسلامی
در بینش امام خمینی ره حکومت اسلامی، «شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله »، «یکی از احکام اولیه اسلام» و « مقدم بر احکام فرعیه و حتی نماز و روزه و حج است.» [1]
از نظر ایشان حکومت، اصل و محور است و احکام و قوانین اسلامی از شئون آن محسوب می شود و دارای هدف تبعی و ابزاری در جهت اجرای حکومت و گسترش عدالت است، امام خمینی ره می فرماید: اسلام، عبارت از حکومت به همراه همه شئون آن می باشد و در واقع هدف ذاتی و اصلی، عبارت از حکومت است و این¬ها ابزاری در جهت اجرای حکومت و بسط عدالتند. [2]
امام خمینی ره در تفقه خود، با توجه به محوریت حکومت، همواره مصالح نظام اسلامی را در نظر می گرفت، در مقام فتوا و تصمیم گیری، آن را برهر چیزی مقدم می دانست و تبعیت از آن را بر همگان لازم می شمرد. [3] مصلحت نظام، در نظر امام خمینی ره « از امورمهمه ای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می گردد.» [4] از این رو، در فرمان خود به مجمع تشخیص نظام، جهت گیری لازم را این گونه ترسیم کرد:
امروز جهان اسلام، نظام جمهوری اسلامی ایران را تابلوی تمام نمای حل معضلات خویش می دانند، مصلحت نظام و مردم امور مهمه ای است که مقاومت در مقابل آن ممکن است، اسلام پابرهنگان زمین را در زمان های دور و نزدیک زیر سئوال برد و اسلام آمریکایی مستکبرین و متکبرین را با پشتوانه میلیاردها دلار توسط ایادی داخل و خارج آنان پیروز گرداند. [5]
[1] صحیفه نور، ج20، ص 170.
[2] کتاب البیع، ج2، ص 472.
[3] صحیفه نور، ج21،ص 112 و 116.
[4] همان، ج 20، ص176.
[5] صحیفه نور، ج19، ص 160.
امام خمینی (ره) و سیاست
امام خمینی ره سیاست را به منزله ی هادی و راهنمایی می داند که جامعه را به طرف آن اعمال و رفتاری، که خیر و صلاح ملت و جامعه در آن است هدایت می کند و این سیاست مختص به انبیاء است که به تبع آن به علمای اسلام نیز می رسد:
سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد؛ تمام این مصالح جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاح شان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است و این مختص انبیاء و اولیا است و دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند، این مختص انبیاء و اولیاء است و به تبع آن علمای بیدار اسلام. [1]
همچنین امام خمینی ره بر خلاف بعضی ها هرگز سیاست را به معنی خدعه، نیرنگ و فریب بکار نبرده اند لذا پس از آزادی از زندان د ر سال 1342ضمن ایراد یک سخنرانی و بیان خاطره ای از زندان، چنین می فرماید:
یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را ببرم آمد اینجا گفت: آقا سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه و نیرنگ و خلاصه پدر سوختگی است و آن را شما برای ما بگذارید چون موقع مقتضی نبود و نخواستم با او بحثی بکنم گفتم از اول وارد این سیاست که شما می گویید نبوده ایم. [2]
امروز چون مقتضی است می گویم اسلام این نیست، والله اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کرده اند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه می گیرد. سیاست خدعه نیست؛ سیاست یک حقیقتی است، سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره می کند، خدعه و فریب و اینها نیست، اینها همه اش خطاست، اسلام سیاست است، طبیعتِ سیاست است، خدعه و فریب نیست. [3]
__________________________________________________________________________________
[1] جلوه های سیاست اسلامی با الهام از اندیشه های سیاسی امام خمینی ره، ص 17،به نقل از کتاب گذری بر اندیشه سیاسی امام خمینی ره، ص 35.
[2] صحیفه نور، ج 1، ص 99، به نقل از کتاب گذری بر اندیشه سیاسی امام خمینی ره، ص 35.
[3] صحیفه نور، ج1، ص 65، به نقل از کتاب اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی ره، ص 47.
اندیشه ها و دیدگاه های امام خمینی (ره)
او [ امام خمینی ره] مانند پیامبران، با وجود خود دین، سیاست، انقلاب، خدا و مردم را یکجا به بیننده ی کاوشگر ارائه می دهد و قیام او، قیام انبیاء الهی را به یاد می آورد. [1]
امام خمینی ره رهبر کبیر انقلاب اسلامی، مرجعی بی نظیر و فیلسوفی توانا که جامع معقول و منقول بود. و اتحادی از فقه، عرفان، فلسفه و سیاست را درون خود پدید آورد. ایشان نه با اشتغال به فلسفه، از فقه یا عرفان دور شد و نه با عرفان از فقه و فلسفه ونه با فقه، از آن دو و نه همه این علوم، از ریاضیات و نجوم ، در منظومه فکری ایشان، فلسفه، حجاب است اما نه مردود. معظم له همه این گام ها را ضروری می داند، فقه را گام ضروری نخستین می داند که اگر پایه در تعقل نیابد عقیم است. ایشان به نوعی وحدت میان علوم باور دارد که هر کدام به طریقی راهنمای انسان به چشمه هایی از معرفت الله هستند. [2]
امام خمینی ره تفکر فلسفی و تلقی عرفانی خود را از مبدأ هستی، به تمام اندیشه ها و رفتارهای فردی و اجتماعی خویش پیوند زد، و می فرمود: «عالم محضر خداست».
«همه ی عالم و حرکات را اسم الله و تمامی عالم راجلوه حق» می دانست [3] این تفکر در عملکرد سیاسی ایشان نیز سریان می یابد و تسلیم مطلق در برابر خداوند و بی باکی در برابر هر قدرتی جز او، او را به منش سیاسی تبدیل کرده و در برابر همه قدرتهای استعماری و عوامل داخلی آنها، همزمان موضع واحد و قاطعی اتخاذ می نمود. با توجه به همین دیدگاه هدف از مبارزه و انقلاب اسلامی را هدفی مذهبی می دانست و می فرمود: « تمام مقصد ما مکتب ماست».
امام خمینی ره مرجعی عالم به زمان خویش بود که نه تنها با بدعت ها و انفعال فکری و استخفاف در برابر شگفتی های عصر علم و تکنولوژی، بلکه پیش ازآن با تحجر و مقدس مآبی در ستیز بود.
امام خمینی ره احیاگر تفکر دینی و پیوند دهنده دین و سیاست در عصر حاضر بود که در این نظریه از اسلاف خویش به ویژه مرحوم آیت الله مدرس الهام می گرفت و تفکر جدایی دین از سیاست را دسیسه ای استعماری و یکی از ریشه های نگون بختی مسلمانان می شمرد، که آنها را از مداخله د ر سر نوشت خویش و یا تشکیل دادن حکومت اسلامی بر حذر می دارد. [4]
« شعار سیاست از دین جداست، از تبلیغات استعماری است که می خواهند ملتهای مسلمان را از دخالت در سرنوشت خویش باز دارند.» [5]
____________________________________________________________________________________
[1] صحیفه نور، ج1، مقدمه آیت الله خامنه ای بر صحیفه نور، به نقل از کتاب سخن آفتاب، ص 92.
[2] تفسیر سوره حمد، امام خمینی ره.
[3] تفسیر سوره حمد، امام خمینی ره.
[4] ر.ک. دائرة المعارف تشیع، ج 7، ص 276و275.
[5] صحیفه نور، ج 4، ص 33، به نقل از کتاب گذری بر اندیشه سیاسی امام خمینی ره، ص 45.
منبع:
مطالب فوق برگرفته ازپایگاه حوزه به نشانی:
http://www.hawzah.net/hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=8212#_ednref1 میباشد.