شهادت میرزاتقی خان امیرکبیر

بیستم دیماه سالروزشهادت میرزاتقی خان امیرکبیر است. میرزا تقی‌خان فراهانی (متولد ۱۱۸۶ – درگذشتهٔ ۲۰ دی ۱۲۳۰) مشهور به امیرکبیر، صدراعظم مشهور دورهٔ ناصرالدین شاه قاجار است. محمد تقی پسر کربلایی قربان،( آشپز میرزا عیسی قائم مقام اول) بود که در خانه قائم مقام تربیت یافت و در اوایل جوانی به سمت منشی قائم مقام اول به خدمت مشغول گشت و مورد عنایت این مردسیاسی دانشمند قرار گرفت و بعداٌ در دستگاه قائم مقام دوم نیز مورد توجه واقع شد تا جایی که وی را همراه هیاتی سیاسی به روسیه فرستاد.نام اصلی میرزا تقی خان ، "محمد تقی" ، زادگاهش "هزاوه" از محال فراهان اراک است. هنوز هم در آنجا محله ای بنام "محله میرزا تقی خانی" معروف است، و خانه پدریش نزدیک تپه "یال قاضی" شناخته می باشد.

امیرکبیر

امیرکبیر از نظراخلاقی مردی بسیارمستحکم ، فساد ناپذیر ، صاحب اصالت رأی وعزم ثابت بود. درستی و راست کرداری از مظاهر استحکام اخلاقی اوبود."به رشوه و عشوهً  کسی فریفته نمی شد". آنچه را به صلاح مملکت می دانست انجام می داد.بسیاردلیر و جسور بود.امیرکبیر رفتاری متین و سنگین داشت. او را به مناعت طبع می شناختند که از مظاهر غرور نفسانی اش بود، و به خواری تن در نمی داد. به شخصیت خویش مغرور بود و نسبت به کاردانی و صفات برجسته اش آگاه. اما نامجو و شهرت خواه نبود. دلیلش هم این است که هر چه به حکام ولایات و نمایندگان سیاسی بیگانه در اصلاح امور مملکت نگاشته، همه را به نام شاه و امر او قلمداد کرده است. مهمتر اینکه در سرتاسر روزنامه وقایع اتفاقیه زمان صدارتش، از تجلیل میرزا تقی خان خبری نیست. فقط چهار جا اسمش آمده و آن هم به حکم ضرورت. امیرکبیر از بزرگترین پیشگامان پیشرفت و توسعه ایران است .در مدت کوتاه صدارتش خدمات بسیاری به ایران نمود.اهم کارهای بزرگی که دراین کشورصورت دادبطورخلاصه بشرح زیراست:

تأسیس مدرسه دارالفنون .

انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه.

رسیدگی به وضع مالیه کشور.

انجام اصلاحات اجتماعی .

سر و سامان دادن به ارتش .

اصلاح سیاست خارجی .

انجام اصلاحات مذهبی .

ایجاد امنیت و استقرار دولت .

تأسیس چاپارخانه.
نشر علوم جدید.
ترویج ترجمه و انتشار کتب علمی.
ایجاد روزنامه و انتشار کتب.
مرمت ابنیه تاریخی.
تقویت بنیه اقتصادی کشور.
استخراج معادن.
بسط کشاورزی و آبیاری.
توسعه تجارت داخلی و خارجی.
کوتاه کردن دست اجانب از امور کشور.

بنای بیمارستان و رواج تلقیح عمومی آبله.

ترویج ساده نویسی وحذف القاب وعناوین زاید .

اصلاح امورقضایی وجرح وتعدیل محاضرشرع.

مبارزه با فساد و ارتشاء

(که چون مرضی مزمن در همه شئون زندگانی ایران رخنه کرده بود).

ترویج صنایع جدید وفرستادن صنعتگر به روسیه و مقابله صنعتی با

روسیه توسط دست توانای استاد کاران اصفهانی.

استخدام استادان خارجی و تصمیم به جایگزینی آنها با ایرانیان.

وفرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات وتدریس در ایران.

حضور امیرکبیر در دربار ناصرالدین‌شاه همواره مورد مخالفت تعدادی از نزدیکان  

شاه از جمله مهد علیا مادر شاه، میرزا آقاخان نوری(اعتمادالدوله) وظاهرا" میرزا یوسف مستوفی الممالک قرار داشت؛ چنان که تلاش‌های این عده سرانجام منجر به صدور حکم عزل امیرکبیر از مقام خود وتبعید او به باغ فین کاشان  گردید.ناصرالدین شاه پس از عزل امیرکبیر به یاد وزیرش می گریست. چون از دیدارش شرمنده می گشت، از او پرهیز می جست. به او می گفت: «قلب من آرزوی شما را می کند»، تا هستم و هستی دوستت دارم، اگر کسی بد شما را بگوید «پدرسوخته ام اگر او را جلو توپ نگذارم»؛ بیا «من و شما یکی باشیم و با هم کار کنیم»! شمشیر خود و حمایل گردنش را باز کرد وبه او فرستاد که: «برای خدا آنها را قبول کنید و فردا بیائید مرا ببینید». این بیان به عواطف شاه و وزیر نمی ماند، اما سخنانی است که شاه نوشته. معلوم است در درونش خلجانی بود زاده جنگ شور و عاطفه و ادراک با سیاست و تلقینات ذهنی درباریان. اینکه می نویسد: « ای کاش هرگز پادشاه نبودم... که چنین کاری بکنم »، نشانه ای است از ناتوانی نفسانی شاه که نمی توانست اراده خود را بر اطرافیانش تحمیل کند.

پس از عزل امیر ، میرزا آقاخان نوری( اعتمادالدوله )این مرد (حسود قدرت طلب )به سمت صدارت منصوب شد. این انتصاب در 22 محرم 1268 (17 نوامبر 1851) چهار روز  

پس از عزل میرزاتقی خان انجام گرفت.دشمنان امیر برای اینکه از شرّ او راحت شوند پیوسته ازاونزدشاه بدگویی کردند تااینکه حکم قتل این مرد بزرگ را ازشاه گرفتند. 

امیرکبیر

سرانجام جنایت بزرگ تاریخ یعنی قتل امیرکبیر روز جمعه هفدهم ربیع الاول 1268 (دهم ژانویه 1852) (۲۰ دی ۱۲۳۰هجری شمسی )در حمام فین کاشان اتفاق افتاد. جسد امیرکبیر ابتدا در کاشان دفن شد ولی چند ماه بعد با تلاش عزت‌الدوله( همسرش) به کربلا منتقل گردید. رفتار عزت الدوله نسبت به شوهرش بزرگوارانه بود. خوی و منش این شاهزاده خانم هجده ساله ، هیچ شباهتی به اخلاق پست مادر افسونگر(مهدعلیا)، و برادر درمانده اش(ناصرالدین شاه) نداشت. از آغاز تباهی کار امیر سپر بلای او بود، و تا دم آخر در وفاداری پایدار ماند. بر خلاف میل شاه و مهدعلیا، با امیر به تبعید گاه رفت؛ همه جا همراه او بود و از شوهرش جدا نمی گشت. 

همسرامیرکبیر

روح این رادمردبزرگ شاد و یادش تا ابد زنده  و امثال او روزافزون باد.