خلیج فارس-Persian Gulf
خلیج فارس یا دریای پارس آبراهی است که در امتداد دریای عمان و در میان ایران و شبه جزیره عربستان قرار دارد. نام تاریخی این خلیج، در زبانهای گوناگون، ترجمه عبارت «خلیج فارس» یا «دریای پارس» بوده است.
مساحت آن ۲۳۳٬۰۰۰ کیلومتر مربع است،(درویکی پدیای انگلیسی مساحت آن 251000کیلومترمربع حداکثرطول آن 989کیلومتر وحداکثرپهنای آن 56کیلومتر ، میانگین گودی آن 50متروحداکثرگودی آن 90مترآمده است). خلیج فارس پس از خلیج مکزیک و خلیج هودسن سومین خلیج بزرگ جهان بشمار میآید. خلیج فارس از شرق از طریق تنگه هرمز و دریای عمان به اقیانوس هند و دریای عرب راه دارد، و از غرب به دلتای رودخانه اروندرود، که حاصل پیوند دو رودخانهٔ دجله و فرات و پیوستن رود کارون به آن است، ختم میشود.
کشورهای ایران، عمان، عراق، عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی، قطر و بحرین در کناره خلیج فارس هستند.
به سبب وجود منابع سرشار نفت و گاز در خلیج فارس و سواحل آن، این آبراهه در سطح بینالمللی، منطقهای مهم و راهبردی بشمار میآید.
ویژگیهای خلیج فارس
زمین شناسان معتقدند که در حدود پانصدهزار سال پیش، صورت نخستین خلیج فارس در کنار دشتهای جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت.
این خلیج توسط تنگه هرمز به دریای عمان و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط است. جزایر مهم آن عبارتاند از: قشم، بحرین، کیش، خارک، ابوموسی، تنب بزرگ، تنب کوچک و لاوان که تمامی آنها به جز بحرین به ایران تعلق دارد.(اگرچه بحرین نیزمتعلق به ایران بود ولی با توطیه انگلیس درزمان حکومت پهلوی واگذارشد.)
خلیج پارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشورهای ایران، عراق، کویت، عربستان و امارات متحده عربی است، و به همین سبب، منطقهای مهم و راهبردی به شمار میآید. بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها میتوان بندرعباس، بوشهر، بندرلنگه و بندر ماهشهر در ایران، و شارجه، دوبی و ابوظبی را در امارات متحده عربی و بندر بصره در عراق را نام برد.
نام خلیج فارس
خلیج پارس اصلیترین نام و نامی است بر جای مانده از کهنترین منابع، زیرا که از سدههای پیش از میلاد سر بر آوردهاست، و با پارس و فارس - نام سرزمین ملت ایران - گره خوردهاست[۱]. در سال های اخیر و به ویژه از دهه ی شصت میلادی به این سو، نام جعلی خلیج ع ر ب ی نیز در برخی منابع تحت حمایت بیشینه ی دولت های عربی و گاه غیر عربی به گونه ای فزاینده در حال رقابت با نام خلیج پارس است، این امر خشم ایرانیان سراسر جهان را برانگیخته و باعث پدیداری نام «خلیج همیشگی پارس» از سوی ایرانیان گشته است. تا کنون کارهایی برای مقابله با این جعلی سازی صورت گرفته از جمله صادر شدن دو قطعنامه در سازمان ملل متحد در زمان حکومت «محمد رضا شاه پهلوی» برای پاسداری از نام خلیج پارس یا Persian Gulf و یا برگزاری جام خلیج فارس و چندین نام گذاری و تهیه ی نقشه و اسناد و کتب جغرافیایی در حال حاضر با نام درست.
جغرافیای تاریخی خلیج فارس
کهن ترین نامی که از خلیج فارس وجود دارد نامَرتواست که در کتیبه های آشوری بر جای مانده است.فلاویوس آریانوس در سده ی دوم میلادی در آثار خود خلیج فارس را پرسیکون کاای تاس که خلیح فارس معنا می دهد استفاده کرده است.
نقشه های خلیج فارس
نقشه های قدیمی زیادی وجوددارد که نام خلیج فارس درآنهادرج شده است .ازجمله می توان به نقشه های زیراشاره کرد:
1- نقشهای که توسط استخری جغرافیدان ایرانی در قرن ۹ میلادی در کتاب الاقالیم رسم شده است، و در آن نام «دریای فارس» (بحر فارس) برای خلیج فارس بکار رفته است.
2- نقشهای اروپایی از سال ۱۵۳۱ میلادی که نام لاتین «خلیج فارس» را نشان میدهد.
3- نقشهای فرانسوی از سال ۱۵۴۰ میلادی که نام «خلیج فارس» را نشان میدهد.
4- نقشهای که سباستین مونستر در سال ۱۵۸۸ میلادی رسم کرده، و نام «خلیج فارس» را نشان میدهد.
5- نقشهای اروپایی از قرن ۱۶ میلادی؛ نام «خلیج فارس» به لاتین Sinus Persicus در سمت راست پایین نقشه دیده میشود
6- نقشهای اروپایی از سال ۱۷۱۹ میلادی که نام «خلیج فارس» را نشان میدهد.
7- نقشه بریتانیایی چاپ ۱۸۰۸ میلادی که نام «خلیج فارس» را نشان میدهد.
8- ونقشه های دیگر
منابع
منبع: سایت ویکی پدیابه نشانی :
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC_%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3
سابقه استفاده نام جعلی بجای خلیج فارس
www.chn.irاز
خلیج فارس،از دوران باستان، فارس نام داشته است
گروه فرهنگ، هستی پود فروش - 46 سال پیش در روز 13 مرداد ماه سال 1337 ایران به دلیل تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی از سوی عراق و برخی دیگر از کشورهای عربی و انگلیس اعتراض خود را به دولت جدید عراق به رهبری (عبدالکریم قاسم) که با یک کودتای نظامی بر سر کار آمده بود و تمایل به حرکت های آزادی خواهانه مصر به رهبری جمال عبدالناصر داشت، اعلام کرد.
خلیج فارس نامی است به جای مانده از کهن ترین منابع، زیرا که از سده های قبل از میلاد سر بر آورده است، و با پارس و فارس - نام سرزمین ملت ایران - گره خورده است.
خلیج فارس، دریای کم عمق و نیمه بسته ای است با مساحت حدود 240 هزار کیلومتر مربع که در جنوب غربی قاره آسیا و در جنوب ایران قرار دارد.
زمین شناسان معتقدند که در حدود پانصد هزار سال پیش، صورت اولیه خلیج فارس در کنار دشت های جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت. قدمت خلیج فارس با همین نام چندان دیرینه است که عده ای معتقدند: -خلیج فارس گهواره تمدن عالم یا مبدا پیرائی نوع بشر است. ساکنان باستانی این منطقه، نخستین انسان هایی بودند که روش دریانوردی را آموخته و کشتی اختراع کرده و خاور و باختر را به یکدیگر پیوند داده اند. اما دریانوردی ایرانیان در خلیج فارس، قریب پانصد سال قبل از میلاد مسیح و در دوران سلطنت داریوش اول آغاز شد. داریوش بزرگ، نخستین ناوگان دریایی جهان را به وجود آورد. کشتی های او طول رودخانه سند را تا سواحل اقیانوس هند و دریای عمان و خلیج فارس پیمودند، و سپس شبه جزیره عربستان را دور زده و تا انتهای دریای سرخ و بحر احمر کنونی رسیدند. او برای نخستین بار در محل کنونی کانال سوئز فرمان کندن ترعه ای را داد و کشتی هایش از طریق همین ترعه به دریای مدیترانه راه یافتند. در کتیبه ای که در محل این کانال به دست آمده نوشته شده است: -من پارسی هستم. از پارس مصر را گشودم. من فرمان کندن این ترعه را داده ام از رودی که از مصر روان است به دریایی که از پارس آید پس این جوی کنده شد چنان که فرمان داده ام و ناوها آیند از مصر از این آبراه به پارس چنان که خواست من بود.»
داریوش در این کتیبه از خلیج فارس به نام دریایی که از پارس می آید نام برده است و این نخستین مدرک تاریخی است که درباره خلیج فارس موجود است.
اولین بار یونانی ها بودند که این خلیج را -پرسیکوس سینوس یا «سینوس پرسیکوس که همان خلیج فارس است، نامیده اند. از آنجا که این نام برای اولین بار در منابع درست و معتبر تاریخی که غیر ایرانیان نوشته اند آمده است، هیچ گونه شائبه نژادی در وضع آن وجود ندارد. چنان که یونانیان بودند که نخستین بار، سرزمین ایران را نیز -پارسه و -پرسپولیس یعنی شهر یا کشور پارسیان نامیدند. استرابن جغرافیدان قرن اول میلادی نیز به کرات در کتاب خود از خلیج فارس نام برده است. وی محل سکونت اعراب را بین دریای سرخ و خلیج فارس عنوان می کند. همچنین -فلاریوس آریانوس مورخ دیگر یونانی در کتاب تاریخ سفرهای جنگی اسکندر از این خلیج به نام -پرسیکون کیت- که چیزی جز خلیج فارس، نیست نام می برد.
البته جست و جو در سفرنامه ها یا کتاب های تاریخی بر حجم سندهای خدشه ناپذیری که خلیج فارس را -خلیج فارس- گفته اند، می افزاید. این منطقه آبی همواره برای ایرانیان که صاحب حکومت مقتدر بوده اند و امپراطوری آنها در قرن های متوالی بسیار گسترده بود هم از نظر اقتصادی و هم از نظر نظامی اهمیت خارق العاده ای داشت. آنها از این طریق می توانستند با کشتی های خود به دریای بزرگ دسترسی پیدا کنند و به هدف های اقتصادی و نظامی دست یابند.
آثار عرب زبان نیز بهترین و غنی ترین منابعی هستند که برای شناسایی و توجیه کیفیت تسمیه این دریا می تواند در این بررسی مورد استفاده قرار گیرد. در این منابع و آثار از دریای فارس و چگونگی آن بیش از آثار فرهنگی موجود در هر زبان دیگری گفت و گو شده است. تمام کسانی که نسبت به متون دوره اسلامی شناختی حداقل داشته باشند با نام مسعود ابن بطوطه، حمدالله مستوفی، یاقوت حموی، حمزه اصفهانی، ناصرخسرو قبادیانی، ابوریحان بیرونی، ابن بلخی ودیگرانی که اکثر آنان کتاب های خود را به زبان عربی نیز نوشته اند، آشنا هستند. گذشته از متقدمان نامبرده می توان از نویسندگان عرب متاخر نیز نام برد که در آثار خود از نام -خلیج فارس- بدون کم و کاست یاد کرده اند.
سابقه جعل عنوان خلیج
درباره نام خلیج فارس تا اوایل دهه 1960 میلادی هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و آمریکایی و دایرة المعارف ها و نقشه های جغرافیایی این کشورها نام خلیج فارس در تمام زبان ها به همین نام ذکر شده است.
اصطلاح -خلیج عربی- برای نخستین بار از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس در خلیج فارس به نام -سر چارلز بلگریو- عنوان شده و در واقع او بوده است که به قصد تفرقه بین ایران و کشورهای عرب این نام مجعول رامورد توجه عربها قرارداد. سر چارلز بلگریو که بیش از 30 سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس در خلیج فارس بوده است، بعد از مراجعت به انگلستان در سال 1966 کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آن برای اولین بار نوشت که -عرب ها ترجیح می دهند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند-. این نماینده قطعا قبل از انتشار کتاب و مراجعت به انگلستان در تماس با مقامات امارات جنوبی خلیج فارس این فکر را در آنها القا کرده است و تصادفی نیست که بلافاصله پس از انتشار کتاب سرچارلز بلگریو که نام قبلی سواحل جنوبی خلیج فارس یعنی -ساحل دزدان- را بر روی کتاب خود نهاده اصطلاح -الخلیج العربی- در مطبوعات کشورهای عربی رواج پیدا کند و در مکاتبات رسمی به زبان انگلیسی نیز اصطلاح -آرابیان گولف- Arabian Gulfجایگزین اصطلاح معمول و رایج قدیمی -پرشین گولف-Persian Gulfمی شود.
دولت ایران در همان زمان در برابر این نام مجعول عکس العمل نشان داد و گمرک و پست ایران از قبول محموله هایی که به جای خلیج فارس نام خلیج عربی بر روی آن نوشته شده بود، خودداری کرد. ایران همچنین در مجامع و کنفرانس های بین المللی نیز در صورت به کار بردن این اصطلاح ساختگی از سوی نمایندگان کشورهای عرب عکس العمل نشان می داد. در این زمان بعضی از کشورهای عربی حتی اعتبار هنگفتی از محل درآمدهای کلان نفتی خود در اختیار بعضی از ماموران سیاسی در خارج می گذاردند تا با تطمیع مطبوعات خارجی نام مجعول خلیج عربی را به جای خلیج فارس رواج بدهند.
در نیمه نخست بهمن ماه سال 1370 شمسی سر ویراستار سازمان ملل متحد با اشاره به اعتراض های پیاپی نمایندگان ایران در آن سازمان به استفاده از نام ساختگی خلیج عربی در اسناد این سازمان از کارکنان سازمان ملل خواسته تا اعتراض دولت ایران را همیشه در نظر داشته باشند. کار به جایی رسید که در یازدهم شهریور ماه سال 1371 هنگامی که حیدر ابوبکر العطاس نخست وزیر جمهوری یمن در اجلاس سران جنبش عدم تعهد که در جاکارتا پایتخت اندونزی برگزار می شد، از نام ساختگی خلیج عربی استفاده کرد، با اعتراض شدید نمایندگان ایرانی رو به رو شد. او سرانجام از نمایندگان ایران عذرخواهی کرد. و این عمل را غیر عمد خواند. همچنین در سال 1337 شمسی در روز 13 مرداد دولت ایران به رژیم عراق -عبدالقاسم- مبنی بر تغییر دادن نام خلیج فارس به خلیج عربی اعتراض کرد.
هدف انگلیس از نام گذاری ساختگی خلیج فارس
انگلیس ها نخستین عاملان کاشته شدن این تخم نفاق بودند زیرا از قدیم در صدد بودند که خلیج فارس را تبدیل به یک دریای انگلیسی کنند. بعدها در دهه 1980 آمریکایی ها هم به پیروی از آنها از تبدیل خلیج فارس به خلیج آمریکایی سخن گفتند. از نظر آمریکایی ها و اروپایی ها این منطقه «شریان حیاتی غرب- در منطقه -استراتژیک غربی- و -حوزه منافع ویژه- است، لذا اگر قادر باشند خلیج فارس را به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تسلط خود در می آورند.
اما واقعیت مطلب این است که خلیج فارس یک نام کهن تاریخی است که از بدو تاریخ بر روی این خلیج گذاشته شده است و انگیزه تلاش حساب شده ای که برای تغییر این نام به عمل می آید جز ایجاد فتنه و اختلاف بین کشورهای این منطقه نیست. همچنان که (ژان ژاک پرین) نویسنده کتاب خلیج فارس اعتراف می کند. «ملل و طوایف بسیاری بر کرانه های خلیج فارس استیلا یافته و فرمانروایی کرده اند ولی روزگارشان سپری شده و منقرض شده اند. تنها قوم پارس است که با هوش و درایت خود همچنان پا برجا زیسته و میراث حاکمیت خود را تاکنون نگهداری کرده است.-
خلیج فارس - پیروز مجتهدزاده
جغرافیای تاریخی
خلیج فارس - محمود طلوعی
سابقه حاکمیت ایران برقسمت عمده منطقه خلیج فارس
دراین بخش تاریخچه مالکیت ایران برجزایرسه گانه وهمچنین بخشهای دیگرمنطقه خلیج فارس اززمان حکومت هخامنشیان وبعدازآن برگرفته ازسایت http://vcn.bc.ca/oshihan/Pages/PersianGulf.htm ارایه می گردد.
جزایر سهگانه و مالکیت سههزار ساله
۱۸ فروردین ۱۳۸۴ - بعد از ظهر ۱۷:۱۱ | از سایت بازتاب | کد خبر : ۲۳۰۸۵ |
دکتر عیسی گلوردی
آن هنگام که هنوز مضامینی چون مناطق ژئوپلتیک در اذهان آدمی مفهومی را تداعی نمیکرد، آنوقت که محل برخورد و تماس دو هویت سیاسی ـ فرهنگی متفاوت به عنوان پایان قلمرو قدرت یک قوم به شمار میرفت و خطوط مرزی نه از طریق قوانین بینالمللی، که از قانون قدرت و سلطه متابعت میکرد، اولین حکومتها در کنارههای شمالی و شمال غربی دریای پارس، اولین تمدنهای بشری را به وجود آوردند و پایه امپراتوریهای بزرگ را بنا نهادند. اینکه واقعا شکلگیری اولین تمدنهای بشری مانند ایلام، سومر، آکد و آشور تا چه حد به نزدیکی با سواحل خلیج فارس مرتبط بودهاند، هنوز به درستی روشن نیست. اما به نظر میرسد، به علت محدودیت تولید و مبادله، هنوز استفاده از دریا به عنوان راه دریایی، نقش خاصی در روابط اقوام و ملل به عهده نداشته است.
دریای پارس و جزایر آن، از جمله بوموسی در روزگار ایلامیان (عیلامیان)، به ویژه در زمان سلطنت «سُلیک» ابن شوشیناک (1151ـ1165 ق.م) تحت تسلط این سلسله بود.
دولت ماد در روزگار هُوَخشَتَر، به اوج عظمت و قدرت رسید و حدود آن از جنوب به کرانههای جنوبی دریای پارس امتداد پیدا کرد. جزیره بوموسی با دیگر جزایر خلیج فارس در این دوره، ابتدا جزو یکی از ایالتهای جنوب غربی و سپس جزو ساتراپ (استان) چهاردهم دولت ماد به نام «درنگیانه» و بخشی از کرمان بود.
اما به دلایلی مبهم، شاید دوری مرکز حکومت از آبهای جنوب یا جنگ و نزاعهای دایمی، فرصت بهرهمندی از دریای جنوب را پیدا نکردند. پارسها ابتدا در بخشهای جنوبی ایران سکونت برگزیدند و اولین امپراتوری ایرانی را پایهریزی کردند و نخستین حکومتی که به طور مشخص به آبهای جنوب ایران توجه خاص مبذول داشت، آن را «دریای پارس» نامیدند.
قلمرو حکومت سلسله هخامنشیان در زمان پادشاهی کوروش، رو به گسترش بود و بعدها در زمان پادشاهی داریوش، تمام آبهای جنوب (دریای پارس) را در بر گرفت. در این روزگار، جزایر دریای پارس، از جمله جزیره بوموسی به موجب بندهای ستون اول کتیبه بیستون، جزو استان پارس بوده است.
در آن هنگام که سودای تسخیر سرزمین هند و کنارههای رود نیل در شمال آفریقا، داریوش را روانه یک سفر بزرگ دریایی کرد و حفر ترعه سوئز نتیجه آن بود، «هرودوت»، مورخ مشهور مینویسد: «هیئت فرستادگان داریوش از رود سند سرازیر شده و سواحل مکران و ساحل امروزی در دریای عمان را پیموده، به خلیج فارس آمدند و از آنجا از سواحل عربستان گذشته و از «بابالمندب» وارد دریای سرخ شدند و سپس با حفر ترعهای به دریای مدیترانه راه یافتند. هنوز پس از گذشت چند هزار سال، همچنان کتیبه داریوش در کانال سوئز به عنوان یادگار دوران اقتدار دریایی امپراتوری ایرانی خودنمایی میکند.
در آن دوره، ارتباطات دریایی با اقتدار امپراتوری ایرانی گسترش یافت و جزایر «هرمز» و «خارک» و دیگر جزایر خلیج فارس، دوران رونق و رشد خود را آغاز کردند و به عنوان منزلگاههای مهم دریایی شناخته شدند. مقارن همین ایام در سواحل جنوبی دریای پارس، اقوام بیابانگردی از نژاد سامی در سراسر شبهجزیره خشک و سوزان عربستان پراکنده بودند که از پرورش دام، امرار معاش میکردند. اغلب این اقوام به علت سختی زندگی در صحرای سوزان داخلی به سمت کنارههای دریا و امرار معاش از طریق تجارت دریایی کشیده شدند و مراکز تجاری و بندرگاههای مهمی چون بحرین، یمن، عدن و مسقط در همین ایام رونق گرفت.
در تمام دوران حکومت هخامنشیان و حکومتهای بعدی سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان اغلب بنادر شمالی و جنوبی دریای پارس و جزایر آن تحت اقتدار و فرمانروایی ایرانیان بود. در زمان اشکانیان، به ویژه در روزگار سلطنت مهرداد اول (138 ـ 171 ق م)، بنادر و جزایر دریای پارس، تحت حکومت این سلسله قرار داشت. عربها همگی در حجاز و بادیه و مکه و یمن زندگی میکردند و کسانی که در حجاز و بادیهها بودند، دچار تنگدستی و قحطی شدند و از بیم اشکانیان نتوانستند به عراق بیایند؛ بنابراین، از حجاز به بحرین رفتند که جزو قلمرو ایران بوده است.
در دوره سلطنت سلسله ساسانیان جزایر و بنادر پارس، جزو قلمرو ایران و کوره (شهر) اردشیر، حوزه استان پارس، جزو پادکسیان نیمروز بوده است.
در این دوره کرانههای خلیج فارس توسط ایرانیان تحکیم شد. مقارن با سلطنت اردشیر بابکان (پاپکان)، حاکم بحرین (نسنترق) از حکومت مرکزی ایران سرپیچی کرد، اما پس از یک سال محاصره، بحرین به تصرف ایران درآمد و شاه ایران، پسر خود، شاهپور را به فرمانروایی آنجا گمارد.
مقدسی در تاریخ «احس التقاسیم فی معرفة الاقالیم» چنین مینویسد: «دو بندر عمده جهان عدن و سحار است، بیشتر مردم عدن و جده پارسیاناند... در سحار یکدیگر را به فارسی صدا میکنند و به فارسی سخن میگویند. سحار، پایتخت عمان است و آن دهلیز چین و خزانه شرق و عراق است و بیشتر مردم آن پارسیاناند. همچنین جده شهری است بر دریا و مردم آن بازرگاناند، چون جده خزانه مکه است و بارانداز یمن و مصر است، بیشتر مردم آن پارسیاناند و آنها در کاخهای شگرف زندگی میکنند».
احمد اقتداری در کتاب «خلیج فارس» مینویسد: «اردشیر ساسانی، نخستین شهریاری بود که عربها را پس از آوارگی و پراکندگی و تحمل فشار سپاهان شبهجزیره عربستان (که از آفریقا آمده بودند)، اجازه داد تا در کنار خلیج فارس و دریای عمان به خط ساحلی نزدیک شوند و پیش از این، قرینهای بر اینکه در ناحیه وسیع بحرین و عمان و مسقط از یک سو و سواحل دجله و فرات و سرزمین بینالنهرین از سوی دیگر، قومی عربنژاد زندگی کرده باشند درست نیست».
بنابراین آنچه از تاریخ این دوره خلیج فارس برمیآید، این است که پس از پیدایش امپراتوریهای بزرگ ایرانی تا پیش از ظهور اسلام، دریای پارس و برخی از شهرهای ساحلی از مراکز مهم سکونت و تجارت به شمار میرفتند و دریای پارس در ساماندهی سکونت در این شهرها، نقش تعیینکنندهای داشت و بالاخره اینکه تمام این نقاط و مراکز مهم تجاری، تحت سلطه و اقتدار ایرانیان بوده یا به دیگر سخن، دامنه قلمرو امپراتوری ایرانی، آبهای خلیج فارس را نیز در بر میگرفته است.ظهور اسلام
با ظهور اسلام شرایط تغییر کرد. عربهای ساکن مرکز به تدریج بر تمام شبهجزیره فایق آمدند. نیمه جنوبی خلیج فارس در سدههای اولیه دوران اسلامی به سمت خاور، عمان و به سمت باختر، بحرین خوانده میشد. نخستین پیروزی عربهای ساکن در خلیج فارس در زمان خلیفه دوم، عمربنخطاب (23هـ.ق) صورت گرفت. ابوحریره، از سوی خلیفه برای تصرف سراسر خلیج فارس روانه شد. وی ابتدا بحرین را فتح کرد و از آنجا اقتدار خویش را در خلیج فارس گستراند. در زمان حضرت علی(ع)، امام اول شیعیان، یکی از سران عرب عمان به نام شیخ عضد به عنوان حاکم عمان منصوب شد، اما حکومت وی نیز اندکی بعد از سوی خوارج ـ که در برابر حضرت علی(ع) و نیز دشمن او معاویه، بانی خلافت بنیامیه در دمشق سر به شورش برداشته بودند ـ سرنگون شد.
شورش خوارج از سوی خازمبنخزیمه، چهارمین امیر دودمان خزیمه در خراسان ـ که اصل آنها مرورودی بود ـ سرکوب شد. وی که از سوی منصور، خلیفه عباسی برای فرو نشاندن شورش اعزام شده بود، نخستین ایرانی بود که پس از چیرگی اسلام بر منطقه خلیج فارس، به آن سامان بازگشت. در پی خوارج، شورش دیگری از سوی پیروان صاحبالزنگ (زنگیان) برپا شد که مدتی دوام داشت و سپس جای به قرمطیان داد که این گروه، قدرت خویش را در سراسر خلیج فارس تا حجاز و مکه توسعه دادند.
حرکت قرمطیان از سوی امیرمعزالدوله دیلمی فرو نشانده شد. امیرعضدالدوله دیلمی و معزالدوله، قدرتمندترین حکمرانان اولیه سلسله ایرانی دوره اسلامی، نه تنها بینالنهرین را به قلمرو خود افزودند، بلکه کنترل ایران و بخشهای جنوبی خلیج فارس را نیز بازگرداندند.
سلطه بیمدعای امرای عرب بر سواحل خلیج فارس، مدت زمان درازی نپایید. یک قرن پس از ظهور اسلام، ناتوانی امرای عرب در اداره و کنترل سرزمینهای وسیع و متمدن فتح شده، نمودار شد و به تدریج در جایجای سرزمینهای اشغالی، شورشها و قیامهای ملی و طبقاتی و نژادی صورت گرفت. همانطور که ذکر شد، از جمله شورشهای بزرگ تاریخ که از بنادر خلیج فارس علیه امرای عرب صورت گرفت، قیام زنگیان و قرمطیان بود. این قیامها از بندر لنگه، بوشهر و بحرین با گرایش ضدبردگی آغاز شد و در ادامه، اغلب اقشار تهیدست را که از فشار مالیاتها به ستوه آمده بودند، به خود جلب کرد و دامنه آن بسیار گسترش یافت. اگرچه قیام زنگیان سرکوب شد، ولی پس از آن نیز مناطق جنوبی و حوزه خلیج فارس، کمتر تحت تسلط کامل اعراب قرار گرفت. ظهور دولتهای مستقل ایرانی، اقتدار حکومتهای عرب در خلیج فارس را در هم شکست. دیلمیان نواحی خلیج فارس، عمان و عراق را تحت حاکمیت خود درآوردند. در زمان عضدالدوله دیلمی، بنادر هرمز، قیس (کیش)، سیراف، بحرین و بصره تحت حاکمیت ایران قرار گرفت و از شکوه و رونق بسیاری برخوردار شد.
در سال 456 هجری (1063 میلادی)، عمادالدوله از حاکمان سلجوقی در کرمان، سرزمین عمان را فتح کرد. در اواخر قرن دوازدهم، ابوبکر سعد بن زنگی از اتابکان فارس، عمان و بحرین و بخشهای دیگری از کرانههای جنوبی خلیج فارس را زیر فرمان گرفت. جزایر خلیج فارس از جمله بوموسی و تنب به آن بخشها وابسته بود.
در سال 1226 میلادی، حکمرانان سلغری فارس، این جزایر را جزو ناحیه خویش قرار دادند. در سال 1330 میلادی، جزایر تنگه هرمز، جزو نواحی تحت اقتدار حاکمان هرمز قرار گرفت. سلطه ایران بر کرانههای جنوبی خلیج فارس تا آمدن پرتغالیها به منطقه در سال 1507 میلادی ادامه یافت.
با اینکه مناطق کرانههای جنوبی خلیج فارس، جناح جنوبی امپراتوریهای پیش از اسلام ایران را شکل میداد، در دوران پس از اسلام بیشتر به منطقه تماس میان ایران و عربهای شبهجزیره عربستان تبدیل شد.
در آن دوران مرزها نامعین و به صورت مناطق تماس هویتهای سیاسی متفاوت بود.
آغاز دوره صفویان و ورود پرتغالیها
شاهان صفوی از 1501 میلادی (909 هجری قمری)، استقلال فرهنگی و کامل هویت ملی ایران را برقرار ساختند. آنان قلمروهای سنتی سرزمین ایران در جنوب خلیج فارس را بازیابی و تحکیم بخشیدند. صفویان، سنن سیاسی و سازمان اداری دوره ساسانیان را احیا و کشور را به 29 ایالت (استانهای خودمختار) و بیگلربیگی (حکمرانیهای نیمهمختار) تقسیم کردند. یکی از این واحدها، ایالت فارس در جنوب ایران بود که شامل کلیه بنادر و جزایر خلیج فارس میشد. شیراز، مرکز فارس، امور نواحی و جزایر خلیج فارس را اداره و مالیاتها را اخذ میکرد.
پرتغالیها، بیش از یک قرن به فعالیتهای سوداگری در منطقه پرداختند و ماندگاری آنها در سواحل و جزایر خلیج فارس از 1507 میلادی (913 هجری قمری) آغاز شد و حدود 117 سال طول کشید. «آلفونس دو البوکرک» با اندیشه فرمانروایی بر خلیج فارس و بحر عمان، پس از یک سلسله درگیریها وارد هرمز شد، درگیریهای شاه اسماعیل صفوی با ازبکها و عثمانیها و شورشهای خارجی در مرزهای شمالی، وی را از پرداختن مسائل جنوب ایران باز داشت.
در این زمان، پرتغالیها تمام شهرها، جزایر و بنادر پررونق و مهم خلیج فارس را که تحت فرمانروایی ایرانیان بود، به اطاعت واداشت. در این دوره، جزیره هرمز جزیرهای باشکوه بود.
با قدرتمند شدن ایران در زمان حکومت شاهعباس صفوی، شرایط برای بازپسگیری نواحی جنوبی ایران از دست پرتغالیها فراهم شد.
شاهعباس یکی از سرداران خود به نام امامقلیخان را مأمور بیرون راندن پرتغالیها کرد و بالاخره پس از درگیریهای بسیار، توانستند به اقتدار 117 ساله پرتغالیها در سواحل و جزایر خلیج فارس پایان دهند.
پس از پرتغالیها
هلند جای خالی پرتغالیها را در جنوب کمپانی هند شرقی اشغال کرد، با این حال آنچه در اینجا قابل توجه است و باید به آن تکیه کرد، این است که حکام اغلب جزایر و بنادر مهم خلیج فارس، از طرف حکومت مرکزی ایران تعیین میشدند و اغلب به رغم فاصله مکانی نسبتا زیاد با حکومتهای مرکزی، از هماهنگی و تجانس با حکومتهای مرکزی برخوردار بودند. حکومتهای ایرانی اغلب از جانب شمال، شرق و غرب از سوی قبایل ترک، افغان و مغولها و... تحت خطر بودند و حوزههای جنوبی تا آمدن پرتغالیها تحت اقتدار کامل ایرانیها بود.
پس از آشوب در پی زوال صفویان، نادرشاه افشار بر سراسر ایران تسلط یافت. وی در خلیج فارس، ثبات را برقرار ساخت و دوباره در سال 1730 میلادی، مدعی کنترل ایران بر بخشهای شمالی ماهون کهن یا همان عمان شد. با وقوع جنگ بین حاکم مسقط (سعیدبناحمد) و امام عمان در سالهای 1740 میلادی و تقاضای امام عمان برای پشتیبانی ایران، نادرشاه نیروهایی برای کمک به آنها در ناحیه مسندم مستقر کرد.
در سال 1753 میلادی (1147 هـ.ق) از سوی نادرشاه افشار، لطیفخان دشتستانی به سمت حاکم ایالت دشتستان، شولستان و کاپیتانی کل سواحل، برگزیده شد.
منبع : سایت اوشیهان به نشانی :
http://vcn.bc.ca/oshihan/Pages/PersianGulf.htm