علامه محمد اقبال لاهوری ، شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان هندی(پاکستانی کنونی) در۹ نوامبر ۱۸۷۷ میلادی درسیالکوت ازتوابع پنجاب پاکستان بدنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود. اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در اسکاچمیشن کالج (Scotch Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹میلادی با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی سپس از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔ فلسفه گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با ادوارد براون و نیکلسون مراودات علمی داشت.
اقبال دارای روحیه ضداستعماری بودوبا محمدعلی جناح همکاری نزدیک داشت. وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان هند نوشته بود حمایت کرد. او در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در الله آباد هند و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد. اقبال نخستین کسی بود که موضوع یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. وی در این کشور به طور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود.
اقبال یکی از نامورترین و سرشناسترین شاعرپارسیگوی غیرایرانی در ایران است که نظیر شاعر بزرگی همانند بیدل دهلوی پذیرش ویژهای در ایران یافتهاست.با اینکه زبان اصلی او اردو بود ولی از کل ۱۲ هزار بیت شعری که سروده است ۷۰۰۰ بیت آن فارسی است. دکترشریعتی در جائی وی را ایرانی ترین خارجی و شیعه ترین سُنّی خطاب کردهاست. تز دکترای وی مربوط به سیر حکمت در ایران بودهاست .اقبال آرزو داشت تهران روزی جایگاه ژنو در اروپا را پیدا کند. شاید بنیادیترین دلیل شهرت اقبال در ایران چهرهٔ مذهبی او باشد چون بار نخست از سوی مذهبیها(مانند شهیدمطهری ودکترشریعتی) شناسانده شد. اقبال بیگمان دلبستگی فراوانی به ایران داشتهاست بطوریکه دریکی از اشعارش بامطلع " چون چراغ لاله سوزم درخیابان شما". این موضوع را نشان میدهد.اوضمن اینکه دانشمند،شاعر وفیلسوف بزرگی بودوبافرهنگ اروپا آشنایی کامل داشت ولی درعین حال فردی بسیارمذهبی ومتدیّن ومخالف شدید تقلیدکورکورانه ازغرب بود.
او وحدت امت اسلامی را فریادمی زد واز اینکه امت اسلام همدم ولی باهم بیگانه اند می نالید و می خواست اوراق پراکنده جامعه اسلامی را شیرازه بندد.اوبودکه علیرغم سُنّی بودنش می گفت:"رمزقرآن ازحسین آموختیم". او بود که بخوبی لااله الا الله را درشعرش معنا کرد.او بود که نقش آرزو و آرمان را در رشد وجودی انسان بسیارموءثر می دانست.او به نقش مبارزه در پرورش انسانی معتقد بود.همچنین درشعرش ناپختگی را مذمت کرده است. اوکسی بود که برهرمسلمان نهیب می زدکه ای مسلمان "ازخواب گران خیز"ویکی از پیشگامان بیداری اسلامی بود.