Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

ولادت حضرت امام رضا(ع)

ولادت امام رضا(ع) مبارکباد

27مهرماه برابربا11ذیقعده سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع) است .این زادروزفرخنده برهمه مسلمانان بویژه پیروان اهل بیت پیامبر مبارک باد.

امام علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب هشتمین پیشوای شیعیان می باشد. کنیه آن حضرت ابوالحسن بوده است و چون حضرت امیر علیه السلام نیز مکنی به ابوالحسن بوده است حضرت رضا علیه السلام را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان رضا بوده است که بنا بر روایتی در عیون اخبار الرضا (1/13) علت ملقب بودن آن حضرت به رضا این بود که هم دشمنان مخالف و هم دوستان موافق به ( ولایت عهدی او) رضایت  دادند  و چنین چیزی برای هیچیک از پدران او دست نداده بود، از این رو در میان ایشان تنها او به رضا نامیده شد. 

تاریخ نگاران و محققان  مسلمان در تعیین زمان ولادت آن امام همام، سخنان گوناگونی گفته اند. در بین مورخان و محدثان تولد آن حضرت به روز پنجشنبه یا جمعه 11 ذیقعده سال 148 ه.ق  مشهور است. بر این اساس، سال ولادت آن گرامی همزمان با سال شهادت جد بزرگوارش امام صادق علیه السلام بوده است. برخی دیگر ولادت امام رضا (ع) را از حوادث سال 153 ه.ق دانسته اند. پدر بزرگوار حضرت رضا علیه السلام ، امام موسی بن جعفر (ع) هفتمین امام شیعه است. 

حرم حضرت امام رضا(ع)درمشهد

 

بی شک باید حضور امام رضا (ع) را در نیشابور نقطه عطفی در تاریخ تشیّع این منطقه (و در ایران) بشمار آورد. علی رغم همه ی محدودیت هایی  که مامون خلیفه عباسی برای جلوگیری از فعالیت امام رضا (ع) و ارتباط شیعیان با امام (ع) به وجود آورده بود، بارزترین موضوعی که در سیره امام رضا(ع) از مدینه  تا مرو، به ویژه در نیشابور مشهود است، تلاش حضرت برای معرفی جایگاه معصومین(علیهم السلام) در این فرصت می باشد. امام رضا (ع) از لحظه حرکت  از مدینه تا مرو همیشه از روش های گوناگون برای شناساندن شیعه بهره برد.

مامون خلیفه عباسی که تحمل محبوبیت امام رضا علیه السلام را نداشت و آن حضرت را سد راه اهداف پلید خود می‏دانست، در آخر ماه صفر سال 203 ه . ق ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند.که آرامگاه آن حضرت درمشهد زیارتگاه مومنان است.

زندگینامه آلبرت اینشتین

آلبرت اینشتین (به آلمانی: Albert Einstein) یکی ازبزرگترین ومشهورترین فیزیکدانان نظری سده نوزدهم وبیستم میلادی و زادهٔ آلمان بود. اودر ۱۴ مارس ۱۸۷۹ میلادی در یک خانواده یهودی در شهر اولم در ورتمبرگ آلمان ، واقع در ۱۰۰ کیلومتری اشتوتگارت بدنیا آمد . پدرش هرمان اینشتین یک فروشنده بود که بعدها یک کارخانه الکتروشیمیایی را تأسیس کرد. آلبرت اینشتین بیشتر به خاطر نظریه نسبیت و بویژه برای هم‌ارزی جرم و انرژی) E=M*C2 (شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده‌ای داشت. او جایزه نوبل فیزیک را در سال ۱۹۲۱م. برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد. او به دلیل تأثیرات چشمگیرش، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیزیکدانانی شناخته می‌شود که به این جهان پا گذاشته‌اند.

 

 آلبرت اینشتین

نسبیت خاص یکی از نظریاتی است که اینشتین مطرح کرده و شامل سه پدیده در سرعت‌های بسیاربالا است :

1- انقباض لورنتزی که کاهش طول جسم در طی حرکت است .2- اتساع زمان که کند شدن زمان است .3- افزایش جرم .

وی در خلال جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرد تا در پروژه‌ای که این کشور به منظور تحقیقات برای ساخت بمب اتمی راه‌اندازی کرده بود شرکت کند . پس از پایان جنگ و تأسیس رژیم اشغالگرقدس به آن کشور مهاجرت کرد و به عنوان عضو هیئت علمی و استاد در دانشگاه عبری بیت المقدس به تدرس پرداخت . سرانجام دوباره به آمریکا بازگشت و در شهر پرینستون ساکن شد و در روز ۱۸ آوریل ۱۹۵۵ م در همان‌جا در گذشت .

اینشتین خود را یک صلح‌طلب و بشردوست و در سال‌های بعد ، یک سوسیال دموکرات متعهد قلمداد می‌کرد . او یک بار گفت ، «از نظر من نگرش گاندی روشن‌بینانه‌ترین نگرش در میان تمامی سیاست‌مداران زمان ماست . او یکی از بنیانگذاران حزب دمکرات آلمان و یکی از اعضای اتحادیه فدراسیون معلمان آمریکا از اتحادیه‌های وابسته به AFL-CIO بود .

آلبرت اینشتین به تبع یهودی بودنش از حامیان صهیونیسم بود(که این موردرا ازنقاط ضعف اومی توان به حساب آورد). حمایت او از صهیونیسم باعث خشم راستگرایان آلمان شد . اینشتین در سال ۱۹۳۹م کتابی نیز به نام «درباره صهیونیسم»( About Zionism ) نوشت . او پس از سفر به آمریکا به سخنرانی هایش به نفع صهیونیسم ادامه داد. علی‌رغم این نگرانی‌ها ، او در تأسیس دانشگاه عبری در بیت‌المقدس ، فعالیت بسیاری کرد. بعدها ، در سال ۱۹۵۲م ، به اینشتین پیشنهاد شد که به عنوان دومین رئیس‌جمهور کشور جعلی اسرائیل قدرت را در اختیار بگیرد ، اما او این پیشنهاد را نپذیرفت ، و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است . با این وجود ، اینشتین بقیه عمر خود را وقف رفاه اسرائیل غاصب و مردم آن کرد. اینشتین دارایی‌ها ، و نیز استفاده از تصویر خود را به دانشگاه عبری بیت‌المقدس وقف کرده‌است . او در طول حیات خود از دانشگاه حمایت بسیاری کرده و این حمایت از طریق حق امتیازاتی که از طریق امتیازدهی به فعالیت‌ها دریافت می‌شود ادامه دارد . آژانس روجر ریچمن به عنوان کارگزار دانشگاه عبری بیت‌المقدس صادرکننده پروانه استفاده تجاری از نام آلبرت اینشتین و تصاویر مربوط به وی و دیگر تصاویر شبیه به آن است.

بنابربرخی نوشته ها آلبرت اینشتین نامه نگاری های محرمانه ای با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی داشته است ودر آخرین رساله‌ علمی خود با عنوان « دی اِرکِلِرونگ Die Erklaerung» (به معنای بیانیه) که در سال 1954 در آمریکا و به زبان آلمانی نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل‌ترین ومعقول‌ترین دین دانسته است.
این رساله در حقیقت همان نامه‌نگاری محرمانه اینشتین با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است. اینشتین در این رساله «نظریه نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب‌های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.

درمورد تابعیت اینشتین بایدگفت اگرچه اودر آلمان به دنیا آمد. ولی در ۱۷ سالگی، در ۲۸ ژانویه ۱۸۹۶م با تأیید پدرش خواستار خروج از تابعیت آلمانی خود شد و تا پنج سال یک بی‌تابعیت بود. در ۲۱ فوریه ۱۹۰۱م تابعیت سوئیس را به دست آورد و تا پایان عمر یک شهروند سوئیس بود. او در ۱۹۱۴م یعنی زمانی که وارد خدمات اجتماعی پروس شد به تابعیت روسیه درآمد، اما به دلیل موقعیت سیاسی و آزار و اذیت یهودیان در آلمان نازی، او خدمات اجتماعی را در مارس ۱۹۳۳م رها کرد و در نتیجه تابعیت روس را نیز از دست داد . در ۱ اکتبر ۱۹۴۰م اینشتین تابعیت ایالات متحده آمریکا را به دست آورد. او تا زمان مرگ یعنی ۱۸ آوریل ۱۹۵۵م هم تبعه ایالات متحده آمریکا و هم تبعه سوئیس بود.

اینشتین در طول حیات خود بیش از پنجاه مقاله علمی منتشر کرد. او همچنین آثار غیرعلمی متعددی نیز منتشر کرده‌است، که از آن جمله می‌توان به «درباره صهیونیسم» (۱۹۳۰)، «چرا جنگ؟» (۱۹۳۳، به همراه زیگموند فروید)، «دنیایی که من می‌بینم» (۱۹۳۴)، و «پس از سال‌های پایانی من» (۱۹۵۰) اشاره کرد.برخی ازمقالات علمی اوعبارتنداز:

نظریه نسبیت خصوصی و عمومی، فیزیک و واقعیت، نسبیت و مفهوم نسبیت، تکامل فیزیک و حاصل عمر

زندگینامه شیخ بهایی

بهاءالدین محمد بن‏ حسین عاملی معروف به شیخ بهائی (متولد ۸ اسفند ۹۲۵ هجری خورشیدی دربعلبک لبنان ،تا ۸ شهریور ۱۰۰۰ هجری خورشیدی در اصفهان) یکی ازدانشمندان نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانش‌های فقه ،اصول ،فلسفه، منطق، هیئت ، ریاضیات وشعر و ادبیات تبحر داشت. در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای مانده است. به پاس خدمات وی به علم ستاره‌شناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹میلادی را به نام او سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد.

وی در۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی، دربعلبک لبنان در روستایی به نام «جبع» یا «جباع»متولدشد. او از نژاد «حارث بن عبدالله اعور همدانی»( از شخصیت‌های برجسته آغاز اسلام) بوده‌است . پدر او از شاگردان برجسته شهید ثانی بوده است. بهاءالدین محمد ۱۳ ساله بود که پدرش عزّالدین حسین عاملی به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران،ازسوی دیگر به جانب ایران رهسپار گردید. پدر شیخ بهایی پس از سه سال اقامت در اصفهان، با توجه به پیشینهٔ علمی و فقهی از سوی شاه طهماسب به سمت‏ شیخ الاسلامی قزوین که درآن زمان پایتخت ایران بود منصوب شد.شیخ‌الاسلامی مهم‌ترین منصب روحانیت در آن دوره بوده و وظیفهٔ آن رفع ظلم از مظلومان، امر به معروف و نهی از منکر ،تحقیق و بیان احکام شریعت برای مردم بود.

شیخ بهایی در مدت ۷۵ سال عمر خود با چهار تن از سلاطین صفوی(شاه طهماسب ، شاه اسماعیل دوم ، سلطان محمد خدابنده  و شاه عباس اول )معاصر بوده‌است .شیخ بهایی در سال ۹۹۶ه.ق به دستور شاه عباس اول به شیخ الاسلامی اصفهان منصوب شد، درسال ۱۰۰۶هجری قمری با تغییر مکان پایتخت از قزوین به اصفهان این سمت به شیخ‌الاسلامی کشور تغییر و ارتقاء یافت و شیخ بهایی تا زمان وفاتش در این منصب باقی بود.

این دانشمندبزرگ حدود۹۵کتاب ورساله درزمینه دانشهای مختلف ازخودبه یادگارگذاشته است.که برخی ازآنهاعبارتنداز: خلاصة الحساب : درباره حساب ، جبر و هندسه که تا چند دهه پیش جزو کتب درسی بود ،جامع عباسی شاخص‌ترین اثر شیخ درفقه و به زبان فارسی ،الزبدة فی الاصول درعلم اصول، تشریح الافلاک در هیئت ، بحر الحساب در ریاضیات، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین که ارائه فقه استدلالی شیعه بر مبنای قرآن ،آیات الاحکام وحدیث است و حبل المتین فی احکام الدّین در فقه.

اوهمچنین تعدادزیادی شاگردتربیت نمودکه هریک ازآنهاخودازبزرگان علم ودین بودندکه ازجمله آنها می توان ملاصدرای شیرازی ، ملا محسن فیض کاشانی ، فیاض لاهیجی، محمد تقی مجلسی ، پدر علامه محمد باقر مجلسی صاحب بحارالانوار ، محقق سبزواری و شیخ زین الدین عاملی ، نوهء شهید ثانی رانام برد.

شیخ بهایی در دوازدهم شوال ۱۰۳۰یا ۱۰۳۱هجری قمری در اصفهان وفات یافت. ملامحمد تقی مجلسی بر وی نماز گزارد و سپس ‍ پیکرش را به مشهد مقدس برد و بنابر وصیتش او را در خانه اش که نزدیک حرم امام رضا (ع) قرار داشت به خاک سپردند. اکنون آرامگاه شیخ بهایی در یکی از رواقهای حرم مطهر امام رضا(ع) قرار دارد.

شیخ بهایی درزمینه ادبیات وشعرنیزتسلط بسیارخوبی داشت.شعرمعروف زیرازاشعارماندگارآن بزرگ است.

تا کــــی به  تمنای وصـــــال تو یگانه           اشکم شود از هر مژه  چون  سیل  روانه
خواهد به سرآید غم هجــران تو یا نه           ای  تیــــــر غمت  را  دل  عشاق  نشانه
                             جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
رفتــــم به در صومعـــه عابـــد و زاهد           دیدم  همه  را پیش  رُخت راکع  و ساجد
در میکده  رهبانم  و  در صومعه  عابد           گه  معتکف  دِیــــرم  و گه ساکن مسجد
                              یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
روزی که  برفتند حریفان  پی  هر کار            زاهد سوی مسجدشد و من جانب خمار
من  یار طلب  کردم  و او جلوه گه یار            حاجــی به  ره کعبــــه  و من طالب دیدار
                              او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هردر که زنم صاحب آن خانه تویی تو            هــــر جا که روم پرتـــــو کاشانه تویی تو
در میکده و دیــــر که  جانانه تویی تو            مقصود من  از کعبـــــه  و بتخانه تویی تو
                               مقصـــود تویـی کعبــــه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسارنشان دید          پـــــروانه در  آتش شد و  اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیــر و جوان دید          یعنــــی همــــه جا عکس رخ یار توان دید
                               دیوانه  منم  من  که روم خانه به خانه
عاقل به  قوانین  خرد  راه  تو  پویــــــد           دیــــــوانه برون  از  همــــه  آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ کــــه بویــد          هــــر کس به زبانی صفت حمـــد تو گوید
                                بلبل به غزل خوانی و قُمــری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش  زار غم توست           هرچندکه عاصی است زخیل خدم توست
امید وی
 از عاطفت  دم به دم توست            تقصیر  "خیالی" به  امیــــد  کــرم توست
                                یعنی که گنه را به از این نیست بهانه