Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

ولادت حضرت فاطمه معصومه(ع)

ولادت حضرت فاطمه معصومه(ع) مبارک بادولادت حضرت فاطمه معصومه(ع) مبارک بادولادت حضرت فاطمه معصومه(ع) مبارک بادولادت حضرت فاطمه معصومه(ع) مبارک بادولادت حضرت فاطمه معصومه(ع) مبارک باد

٢٨مهرماه١٣٨٨برابربا اول ذیقعده سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام دختر امام موسی کاظم(ع)  وخواهر امام رضا(ع) است. آن حضرت دراول ماه ذیقعده سال 173 هجری قمری در مدینه منوره بدنیا آمد. امام رضا(ع) اورا معصومه خطاب کرد. پدر آن حضرت امام موسی ابن جعفر(ع) ومادرش نجمه نام داشت. نام‏های دیگر حضرت معصومه(س) که هر کدام آیینه رفتار، منش و شخصیت حضرت است، عبارتند از: حمیده، صدیقه، تقیّه و رضیّه و ... بهمین مناسبت ولادت آن حضرت را به همه پیروان اهل بیت علیهم السلام تبریک وتهنیت می گوییم.

ولادت حضرت معصومه(ع) مبارک باد

با آمدن حضرت امام رضا(ع) به سوی ایران(شهرطوس) پس از مدتی خواهر او حضرت معصومه(ع) نیز با کاروانی چهارصدنفری عزم ایران کردتا به برادرش حضرت رضا(ع) بپیوندد.

دربین راه ودر نزدیکی شهر ساوه مأموران مأمون عباسی و عده‏ای از دشمنان اهلبیت(ع) بی رحمانه به کاروان  ایشان هجوم آوردند. عده‏ای زخمی، عده‏ای - شهید و عده‏ای  هم متواری شدند.

خبر حمله چپاولگران به کاروان نوادگان خاندان عصمت و طهارت(ع) به گوش مردم قم رسید. آنان که از روزها قبل، ورود حضرت معصومه(س) را انتظار می‏کشیدند، با شنیدن این خبر ناگوار، برای شهدا سوگواری کردند و تعدادی از سواران به همراه کجاوه‏ای برای نجات بانوی مکرّمه به سوی ساوه تاختند. در نیمه راه بانویی سرگردان و سوگوار دیدند. سواران جلو رفتند و از او پرسیدند: شما کیستید؟حضرت کمی تأمل کرد و فرمود: «من معصومه ‏ام ، خواهر امام رضا(ع) .» سرانجام در 23 ربیع الاول 201 ه..ق کجاوه حامل حضرت فاطمه معصومه (س) پدیدار شد. حضرت با استقبال گرم و پرشور و پرمهر اهالی قم، که در راس آنان موسی بن خزرج قرار داشت، وارد قم شد. شانزده روز از اقامت بانوی عصمت در شهر قم گذشت. هر بار به محراب عبادت جلوس می‏کرد و پیشانی بر خاک می‏نهاد، و از فراق برادر همچنان می‏گریست. در این چند روز بانوان با فضیلت قم به دیدار ایشان می‏آمدند و او را در سوگ عزیزان از دست رفته‏اش تسلیت می‏گفتند.

هفدهمین روز از اقامت آن حضرت در قم یعنی دهم ربیع الثانی سال 201 ه.ق روزی بود که باغ گلِ سرخ را باد زمستانی ویران کرد وآن حضرت به دیار باقی شتافت. موسی بن خزرج  که مهمان دار حضرت فاطمه معصومه(س) در قم بود. پس از رحلت آن حضرت یکی از املاک، خود را، که بابلان نام داشت، برای مدفن آن حضرت مهیّا کرد. در آن زمین متبرک سردابی حفر کردند و پیکر پاک حضرت را در آنجا دفن کردند که هم اکنون زیارتگاه شیعیان ایران وجهان است.روحش شادباد.

حرم حضرت معصومه (ع) درقم

ضرب المثل ؛سنگ کسی را به سینه زدن؛

این عبارت که به صورت ضرب المثل درآمده و عارف و عامی به آن استناد و تمثیل می کنند، در موارد حمایت و جانبداری از کسی یا جمعیتی به کار میرود، فی المثل گفته می شود: «از کثرت پاکدلی و عطوفت سنگ هر ضعیفی را به سینه میزند و از هر ناتوانی هواداری می کند.» یا «چرا این همه سنگ فلانی را به سینه می زنی؟» که در هر دو صورت مبین حمایت و غمخواری و جانبداری است که از طرف شخصی نسبت به شخص یا افراد و جمعیتهای دیگر ابراز می شود. درمورد منشأ این ضرب المثل توضیح "سنگ کسی را به سینه زدن" را ببینید.

شهادت امام جعفرصادق(ع)

22مهرماه 1388 برابر با25شوال 1430 قمری سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) ششمین پیشوای شیعیان جهان است. به همین مناسبت شهادت آن بزرگوار را به همه مسلمانان جهان وپیروان اهل بیت پیامبر(ص) تسلیت می گوییم.

شهادت امام جعفر صادق(ع) تسلیت باد

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مذهب جعفری ( شیعه ) در روز 17 ربیع الاول سال 83هجری  قمری چشم به جهان گشود .

پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "اُمّ فروه " دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. کنیه آن حضرت : "ابو عبدالله " و لقبش "صادق " است .

امام صادق(ع) پایه گذار فقه جعفری است. فقه جعفری همان فقه محمدی یا دستورهای دینی است که از سوی خدا به پیغمبر بزرگوارش از طریق قرآن و وحی رسیده است .

پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34سال  دوره امامت او بود که در این مدت "مکتب جعفری " را پایه ریزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگهداشتن شریعت محمدی ( ص ) گردید . زندگی پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی امیه (هشام بن عبدالملک - ولید بن یزید - یزید بن ولید - ابراهیم بن ولید - مروان حمار) که هر یک به نحوی موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم می کرده اند ، و دو نفر از خلفای عباسی ( سفاح و منصور ) نیز در زمان امام ( ع )مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بیداد و ستم بر امویان پیشی گرفته اند ، چنانکه امام صادق ( ع )  در 10سال آخر عمر شریفش در ناامنی و ناراحتی بیشتری بسر می برد .

سرانجام امام صادق(ع) توسط منصور دوانیقی، خلیفه عباسی مسموم شد و در ۲۵ شوال ۱۴۸ هجری قمری در سن ۶۵ سالگی در مدینه درگذشت. محل دفن وی در قبرستان بقیع است.

قبرستان بقیع محل دفن چهار امام بزرگوار

روز بزرگداشت حافظ شیرازی

 

 بیستم مهرماه١٣٨٨ روز بزرگداشت لسان الغیب خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷-۷۹۲ هجری قمری)، شاعر بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. اغلب اشعار حافظ غزل می‌باشد. او سرآمد غزلسرایان ایران است.درباره زندگی حافظ  هیچ اطلاعات دقیقی در دست نیست. حتی به مقدار یک خط منبعی که هم عصر او باشد و خاطره ای از حافظ نقل کرده باشد وجود ندارد . اولین شرح حال های مکتوب در مورد حافظ  مربوط به بیش از 100 سال بعد از وفات او است . تمام شرح حال هایی که در حال حاضر در مورد حافظ  نوشته می شود بر اساس برداشت شخصی نویسنده از اشعار او و بعضی نشانه های تاریخیست که مستقیم ربطی به حافظ  ندارد (مثل شرح حال شاهان هم عصر او و احوالات عمومی شیراز در آن دوران ).

آرامگاه حافظ شیرازی

حافظ به دلالت شعر خود او قرآن را حفظ بوده وبه همین دلیل تخلّص خودرا هم حافظ قرار داده است.او می گودید:

ندیم خوشتر از شعر تو حافظ                  به قرآنی که اندر سینه داری

یا می گوید:

عشقت رسد به فریاد گرخود بسان حافظ           قرآن  ز بــــر  بخوانی در  چارده  روایت

حافظ یکی ازشعرای بزرگ وزبردستی است که بهترین نکات عرفانی وظریف رادرقالب غزلیاتی نغز ریخته است بطوریکه کمتر شاعری ازعهده سرودن چنین غزلیاتی بر می آید.دیوان شعراوعمدتا" شامل غزل وتعدادی رباعی و تعدادکمی قصیده است. دو غزل زیر ازجمله سروده های نغز اوست:

 

سرو چمان  من  چرا  میل  چمن نمی کند            همـــــــدم  گل  نمی  شود  یاد سمـــن نمی کند

دی گله ای ز طره اش کردم وازسرفسوس            گفت  که   این  سیاه   کج  گوش  به  من نمی کند

تا دل  هرزه  گرد  من رفت به چین زلف  او             زان   سفــــر  دراز  خود   عــــــزم  وطن  نمی کند

پیش کمان  ابرویش  لابه  همی  کنم  ولی            گوش  کشیده   است  از  آن  گوش  بمن  نمی کند

با همه عطـــــــردامنت آیدم از صبــــا عجب            کز گـــــــــذر تو خاک را مشــــــک ختن نمی کند

چون زنسیم می شود زلف بنفشه پرشکن             وه   که  دلم  چه  یاد  از  آن  عهد شکن  نمی کند

دل  به  امید روی  او همدم  جان نمی شود            جان   به   هوای   کـــوی   او   خدمت  تن نمی کند

ساقی سیم ساق من گرهمه درد می دهد            کیست  که  تن چو جام  می جمله دهن نمی کند

 دستخوش  جفا مکن آب رخم  که  فیض ابر            بی  مـــــدد  سرشک   من   دُرّ   عـــدن  نمی کند  

کشته  غمزۀ   تو شد  حافظ  ناشنیده  پنـــد

                          تیغ سزاست هر که  را درک سخن نمی کند                           

 

 

سمن بویان  غبار غم  چو بنشینند بنشانند                 پری رویان  قرار از دل چو بستیزند بستانند

به  فتراک  جفـــا  دلها  چو بر بندند بر بندند                 ز زلف  عنبرین جانها  چو بگشایند بفشانند

به عمری یک نفس باما چو بنشینندبرخیزند                 نهال  شوق  در خاطر چو  برخیزند بنشانند

سرشک  گوشه گیران را چو دَریابند دُر یابند                 رخ  مهر  از  سحرخیزان  نگردانند  اگر دانند

زچشمم لعل رُمّانی چو می خندندمی بارند                 ز رویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند

 دوای  درد عاشق را کسی کو سهل پندارد                 ز فکر  آنان  که در  تدبیر  درمانند ، درمانند

     چو منصور  از مراد آنان  که  بَر دارند ،  بردارند                بدین درگاه حافظ را چومی خوانندمی رانند     

 در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند

که با این  درد  اگر  دربند  درمانند ، درمانند

از زمان حافظ تا کنون مردم ایران با دیوان او  فال می گیرند واورا لسان الغیب می دانند.حافظ درسال 792هجری قمری دارفانی را وداع گفت و درشیراز درمحلی که هم اکنون به حافظیه معروف است مدفون گردید که آرامگاه او زیارتگاه اهل دل وعاشقان شعر وعرفان  وبقول خود او "رندان جهان " است.

برسرتربت ما چون گذری همت خواه             که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

یادش گرامی باد.  

ضرب المثل ؛ماستها را کیسه کرد؛

اصطلاح "ماستها را کیسه کرد"کنایه از: جا خوردن، ترسیدن، از تهدید کسی غلاف کردن و دم در کشیدن و یا دست از کار خود برداشتن است.

فی المثل گفته می شود:«فلانی چون سنبه را پر زور دید "ماستها را کیسه کرد" » یا به عبارت دیگر به محض اینکه صدای مدیر یا ناظم بلند شد بچه ها "ماستها را کیسه کردند "و غیره...

اکنون ببینیم وقتی که ماست داخل کیسه می شود چه ارتباطی با ترس و تسلیم و جا خوردگی پیدا می کند. توضیح بیشتر را از پیوند"ماستها را کیسه کرد" بخوانید.

روز بزرگداشت جلال الدین محمدبلخی(مولوی)

هشتم مهرماه روز بزرگداشت جلال الدین محمد بلخی یکی از نام آوران شعروادب وعرفان ایرانی است.

مولانا

جلال‌الدین محمد بلخی در ۶ ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در شهر بلخ یکی ازشهرهای خراسان بزرگ ایران(ولایتی در افغانستان امروزی) زاده شد. پدر او مولانا محمدبن حسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف شده‌است.و نیز او را با لقب سلطان العلماء یاد کرده‌اند.

زادگاه مولانا دربلخ

نام مولوی محمد و لقبش در دوران حیات خود «جلال‌الدین» و گاهی «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» بوده و لقب «مولوی» در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن نهم) برای وی به کار رفته است.و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند.

آرامگاه مولانادرقونیه

پدر مولانا جلال الدین ، بلخ را ترک کردوپس از ملاقات با عطارنیشابوری رهسپارقونیه درترکیه فعلی شد.درحدودسن 25 سالگی جلال الدین، پدرش ازدنیا رفت و مریدان جلال الدین گرد او ازدحام کردند و از او خواستند که برمسند پدر تکیه زند و بساط وعظ و ارشاد بگسترد.

آرامگاه مولانا درقونیه

مولانا در آستانهٔ چهل سالگی مردی به تمام معنی عارف و دانشمند دوران خود بود و مریدان و عامه مردم از وجود او بهره‌ها می‌بردند تا اینکه قلندری گمنام و ژنده پوش به نام شمس‌الدین محمد بن ملک داد تبریزی روز شنبه ۲۶ جمادی‌الاخر سال ۶۴۲ هجری قمری به قونیه آمد و با مولانا برخورد کرد و آفتاب دیدارش قلب و روح مولانا را بگداخت و شیدایش کرد. (در این ملاقات کوتاه وی دوره پرشوری را آغاز کرد. در این دوره که سی سال از حیات او را شامل می‌شود، مولانا آثاری برجای گذاشته‌است که جزو عالی ترین نتایج اندیشه بشری است.) و این سجاده نشین با وقار و مفتی بزرگوار را سرگشته کوی و برزن کرد تا بدانجا که خود، حال خود را چنین وصف می‌کند:

زاهد بودم ترانه  گویم  کردی

 

سر حلقهٔ بزم  و باده جویم کردی

سجاده نشین با وقاری بودم

 

بازیچهٔ  کودکان  کویـــــــم  کردی

رفته رفته آتش حسادت مریدان خام طمع زبانه کشید و خود نشان داد. آنها می‌دیدند که مولانا مرید ژنده پوشی گمنام گشته و هیچ توجهی به آنان نمی‌کند از این رو فتنه جویی را آغاز کردند و در عیان و نهان به شمس ناسزا می‌گفتند و همگی به خون شمس تشنه بودند.

تندیس شمس تبریزی درمحوطه آرامگاه وی درخوی

شمس از گفتار و رفتار گزندهٔ مریدان خودبین و تعصّب کور و آتشین قونویان رنجیده شد و

چاره‌ای جز کوچ ندید. از این رو در روز پنجشنبه ۲۱ شوال سال ۶۴۳ شهر قونیه را به مقصد دمشق ترک گفت.

آرامگاه شمس تبریزی در خوی

شمس در حجاب غیبت ابتدا بصورت موقت وسپس بطور دائم فرو شد و مولانا نیز در آتش هجران او بی قرار و ناآرام گشت.پس از بازگشت شمس تبریزی ازسفراولش به دمشق مولانا چنان به وجدآمد که این غزل راسرود:

شـمـس و قـمـرم آمـد، سمـع و بـصـرم آمــد                                 و آن  سیـمـبـرم  آمـد، آن کـان زرم آمـد

امــروز بــه از دیـنـه، ای مــونــس دیــــریـنـه                                دی  مست  بدان  بودم، کز وی خبرم آمد

آن کس که همی  جستم دی من بچراغ او را                                 امـروز چـو تـنـگ گــل، در  رهگـذرم آمـد

از مــرگ  چــرا  تـرسـم، کــاو  آب حـیـات آمـد                                وز طعنه  چرا  ترسـم، چون او سپرم آمد

امـروز  سـلـیـمـانــم،  کــانـگـشـتـریـم دادی                                 زان  تـاج مـلـوکـانـه، بر فرق سرم آمـــد

 

مولانا درفراغ شمس  پس ازسفردومش ناآرام شد و یکباره دل از دست بداد و روز و شب به سماع و رقص پرداخت و حال زارو آشفتهٔ او در شهر بر سر زبانها افتاد.

روز و شب د رسماع رقصان شد

 

بر زمین  همچو چرخ گردان  شد

مولوی چنان شیفته وتحت تأثیر شمس تبریزی قرارگرفت که کتاب دیوان شمس اوکه مجموعه اشعار وغزلیات آهنگین وعاشقانه وعارفانه است رامدیون اثرپذیری از شمس است.کتاب مثنوی معنوی شاهکار مولانا است که داستانها ومضامین بلندعرفانی را درقالب شعر مثنوی سروده است. کتابهای فیه مافیه ، مجالس سبعه ومکاتیب ازدیگرکتابهای این بزرگواراست.

مولوی

مدتها بود جسم نحیف و خستهٔ مولانا در کمند بیماری گرفتار شده بود تا اینکه سرانجام این آفتاب معنا درپی تبی سوزان در روز یکشنبه پنجم جمادی الآخر سال ۶۷۲ هجری قمری رحلت فرمود. یادش گرامی باد.

 

 

ضرب المثلها

ازاین پس سعی می شود درمورد برخی از ضرب المثلهای فارسی وسابقه آنها وموارد کاربردشان ومنشاء آنها توضیح داده شود.اینک یکی از ضرب المثلهای فارسی بنام اشک تمساح شرح می گردد:

اشک تمساح ریختن

گریه دروغین را به اشک تمساح تعبیر کرده اند. خاصه گریه و اشکی که نه از باب دلسوزی، بلکه از رهگذر ریا و تدلیس باشد، تا بدان وسیله مقصود حاصل آید و سوءنیت گریه کننده جامه عمل بپوشد. فی المثل مرد ثروتمندی بمیرد و صغیر یا صغاری از خود باقی گذارد. مفتخوران و شیادان که همه جا و همه وقت چون علف هرز سبز میشوند، در ماتم متوفی اشک حسرت می ریزند تا اعتماد بازماندگان را جلب کرده و ماترک متوفی را یکسره تصاحب و تملک نمایند. این اشکهای مزورانه را در عرف اصطلاح عامه اشک تمساح گویند؛ که مخوفترین اشکهای روی زمین شناخته شده است. اگر چه اشک تمساح ریشه تاریخی ندارد ولی چون علت تسمیه آن از نظر علوم طبیعی قابل توجه به نظر می رسید لازم است در این زمینه اشارتی رود.

تمساح سوسمار عظیم الجثه دریایی است که چون در شط نیل و بعضی از رودخانه های پر آب آفریقا نیز زندگی میکند آنرا "نهنگ مصری و نهنگ آفریقایی" نیز می گویند. سابقاً معتقد بودند که غذا و خوراک تمساح به وسیله اشک چشم تأمین می شود. بدین طریق که هنگام گرسنگی به ساحل می رود و مانند جسد بی جانی ساعتهای متمادی بر روی شکم دراز می کشد. در این موقع اشک لزج و مسموم کننده ای از چشمانش خارج می شود که حیوانات و حشرات هوایی به طمع تغذیه بر روی آن می نشینند.

پیداست که سموم اشک تمساح آنها را از پای در می آورد. فرضاً نیمه جان هم بشوند و قصد فرار کنند به علت لزج بودن "اشک تمساح" نمی توانند از آن دام گسترده نجات یابند.

خلاصه هر بار که مقدار کافی حیوان و حشره در دام اشک تمساح افتند، تمساح پوزه ای جنبانیده به یک حمله آنها را بلع می کند و مجدداً برای شکار کردن طعمه های دیگر اشک می ریزد. به همین جهت تا چند سال قبل که راجع به اشک تمساح تحقیقات کافی نشده بود، خاصیت اشک مزبور را در این می دانستند که تمساح از آن برای صید طعمه و تغذیه استفاده می کند؛ ولی در مجله رادیو ایران راجع به این اشک چنین آمده است:

«در تاریخ "اشک تمساح" شهرت پیدا کرده است. در سال 1400 میلادی سر جان ماندویل سیاح انگلیسی گفت تمساح قبل از بلعیدن طعمه اش اشک دروغی می ریزد. لیندزی جانسون در سال 1924 در چشم چهار نوع تمساح پیاز و نمک ریخت، ولی اثری از غم و اندوه و گریه در آنها نیافت. پس ملاحضه می فرمایید این اشک تمساح که این قدر مشهور شده مبنای واقعی ندارد و صحیح نیست.... و کالینز در سال 1932 میلادی پس از تحقیقات و تجسسات به این نتیجه رسید که: هیچ حیوانی - جز انسان - بر اثر اندوه گریه نمی کند.»

به عقیده علما و دانشمندان: «انسان تنها موجودی است که گریه می کند. ریزش اشک در فشارهای هیجانی و یا خوشحالی زیاد، در هیچ آفریده دیگری به غیر از انسان به عنوان یک کار و عمل طبیعی شناخته نشده است.»

این نکته هم ناگفته نماند که اخیراً یکی از دانشمندان ضمن آزمایش به این نتیجه رسید که اشک تمساح و لاک پشت یکی از نیازهای طبیعی این دو حیوان است. توضیح آنکه در کنار چشم تمساح و لاک پشت غددی وجود دارد که مازاد آب نمک بدنشان از آن غدد به خارج ترشح می کند. به همین ملاحضه تا کنون آب نمک مترشحه را با اشک تمساح اشتباه می کرده اند.

در پایان چون در این قسمت بحث در پیرامون اشک و گریه بوده است، از لحاظ حسن ختام بی مناسبت نیست یادآوری شود که بر اثر آخرین تحقیقات دانشمندان ثابت گردیده که: گریه کردن عمر را طولانی می کند. به عقیده این دانشمندان گریستن خاص اشخاص رقیق القلب نیست، بلکه کسانی که در طول زندگی خود به مناسبتهای مختلف گریه می کنند حداقل پنجسال بیشتر از کسانی که گریه نمی کنند عمر می کنند.

به اعتقاد دانشمندان طولانی تر بودن عمر خانمها نسبت به آقایان به این خاطر است که زنان توانایی بیشتری برای گریه کردن دارند.

برگرفته ازسایت فرهنگسرا به نشانی :

http://www.farhangsara.com/fzarbolmasal_ashktemsah.htm