علامه اقبال لاهوری
سِر محمد اقبال لاهوری، یا علامه اقبال (به هندی: मुहम्मद इक़बाल، به اردو:
سِر علامہ محمد اقبال)(۳ ذیقعدهٔ ۱۲۹۴/۹ نوامبر ۱۸۷۷ تا ۲۱ آوریل ۱۹۳۸)،
شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان هندی بود، که اشعار زیادی نیز به
زبان فارسی و اردو سرودهاست. اقبال نخستین کسی بود که موضوع یک کشور مستقل
را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد.
اقبال در این کشور به طور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود.[۱]
زندگی
اقبال در سیالکوت، که امروزه در ایالت پنجاب پاکستان واقع شدهاست، به دنیا آمد.
نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود
دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند.
پدر او مسلمانی دیندار بود.[۲] اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و
دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در اسکاچمشن کالج (Scotch Mission College)
گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد
فلسفه را در سال ۱۸۹۹م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد.
وی پس از آن دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔ فلسفه
گرفت.اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا
نیز با ادوارد براون و نیکلسون مراودات علمی داشت.
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار
بریتانیا بود، عضویت داشت.وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری
نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هندوستان حضور داشت اما
از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات
۱۹۲۶ واردشورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامی بود و در لاهور
قرار داشت.در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح
برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد.
اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در الله آباد و سپس در
۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
چهرهٔ فرامرزی اقبال
اقبال همواره کوشیدهاست که مردم را آگاه کرده و از بند استعمار برهاند؛
ازاین رو نگاهی ژرف به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود
داشت و با نظر به ویژگیهای سیاسی آن زمان واندیشههای اسلامی، او
پذیرش ویژهای پیدا کرد. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی را میتوان در
پیوستگی فرهنگی و تاریخی و مذهبی کشورش با برخی کشورهای همسایه
مانند ایران و افغانستان دانست."شعرزیربه زیبایی فکربیداروضداستعماری
او وتشویق مردم به خودباوری وعدم تقلیدکورکورانه ازغرب رانشان میدهد:
شــرق را از خــود بـَرَد، تقلید غـــرب
بایــد ایــن اقـــوام را، تنقـیــــد غــــرب
قوّت مغـــرب، نه از چــنگ و ربـــاب
نی ز رقــص دخـــتــــــران بی حجـاب
نی ز سِحــرِ، سـاحــــــران لاله روست
نی زعریان ساق و، نی از قطع مـوست
محـکمـــی او را، نـه از لادیـنــــی است
نـی فـروغــش، از خط لاتـیـنـــــی است
قــوّت افـــرنگ، از عـــلم و فـــن است
از همیــن آتش، چـــراغش روشن است
حکمت از قطـع و، برید جــامــه نیست
مــانع عــــلم و هنــــر، عمـّـامــه نیست
عــلم و فـن را، ای جوان شوخ و شنگ
مغــــــــز مــیبـــاید، نــه ملبوس فرنگ
فکــــــر چــالاکـــی اگر داری، بس است
طبــــــع دَرّاکـــــی اگـر داری، بس است"
اقبال و ایران
اقبال یکی از نامورترین و سرشناسترین شاعرپارسیگوی غیرایرانی
در ایران است که نظیر شاعر بزرگی همانند بیدل دهلوی پذیرش ویژهای
در ایران یافتهاست.(این در حالی است که تفاوت شهرت بیدل در دیگر
کشورها و ایران به اندازهای است که نمیتوان با هم سنجید.)از کل ۱۲
هزار بیت شعری که توسط اقبال سروده شدهاست ۷۰۰۰ بیت آن فارسی
است. شریعتی در جائی وی را ایرانی ترین خارجی و شیعه ترین سنی
خطاب کردهاست. تز دکترای وی مربوط به سیر حکمت در ایران بودهاست
و وی آرزو داشت تهران روزی جایگاه ژنو در اروپا را پیدا کند.
شاید بنیادیترین دلیل شهرت اقبال در ایران چهرهٔ مذهبی او باشد چون
بارنخست از سوی مذهبیها(مانند مطهری و شریعتی) شناسانده شد.
هرچند که اقبال بیگمان دلبستگی فراوانی به ایران داشتهاست و برخی از
ملیگرایان نیز آن را ستودهاند ولی بیشتر گمان میرود که اینان برای
همسوکردن خود با دیگران این کار را کردهاند ودلیلهایی که برای ستودن
اقبال آوردهاند چندان استوار نیست.
مهمترین اقبال شناس ایرانی آقای دکتر ملکی است که بقول خودش ده هزار
صفحه مطلب در مورد اقبال نوشته و منتشر کردهاست. [۳]"شعرزیرنشانه
علاقه شدید اقبال به ایران وایرانی وپیش بینی اودرمورد آمدن مردی که
زنجیرغلامان را میشکنداست:
چون چراغ لاله سوزم، در خیابان شما
ای جوانان عجم! جان من و جان شما
غوطهها زد در ضمیر زندگی، اندیشهام
تا به دست آوردهام، افکا ر پنهــان شما
مهرومه دیدم،نگاهم برترازپروین گذشت
ریختم طرح حــــرم، در کافرستان شما
تا سنانش تیـــــزتر گردد، فرو پیچیدمش
شعــــــلهای آشفته بود، اندر بیابان شما
فکر رنگینم کند، نذر تهیدستان شرق
پارهی لعلی که دارم، از بدخشان شما
میرسد مردی، که زنجیر غلامان بشکند
دیدهام از روزن دیــــــــوار زندان شما
حلقه گرد من زنید،ای پیکران آب و گل!
آتشــــی در سینه دارم، از نیاکان شما "
اقبال و فلسفه
اقبال یکی از فلیسوفان بزرگ اسلام است۔منبع فکرش با قران ارتباط دارد۔
اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری
از گرفتاریها از اعتماد به یونانیها ناشی شده است.
از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفهٔ یونانی
به امور نظری میپرداخت،کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم
یونانی محکوم به شکست است. [۴]در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد
است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی بهعنوان
منبع شناخت و ابنتیمیه در تبین اهمیت روش استقرا، کندی در خصوص
احساس متناسب با انگیزه و استعمال آن در روانشناسی، مقدمات نظری
مباحث تجربی جدید غرب را پدید آورد. [۵]. اقبال شکوفایی روش تجربه و
مشاهده را در تمدن اسلامی در نتیجهٔ جدال ممتد با اندیشهٔ یونانی میداند.
وی در تأیید پیشگامی مسلمین در روش تجربی شاهد مثالهایی را از آثار
و نظریههای علمی جاحظ و مسکویه در نظریهٔ تکامل،بیرونی در ریاضیات
و مسئلهٔ زمان، خوارزمی در جبر و اعداد و عراقی و خواجه محمد پارسا
در روانشناسی دینی ذکر میکند.[۶]
اقبال و مولوی
دلبستگی و وابستگی اقبال به مولانا را میشود از جنس همان عشق پرسوز
و گدازی دانست که خود مولانا را به شمس تبریزی مجذوب کردهاست:
| ||||
به کام خود دگر آن کهنه مِیریز که با جامش نیرزد ملک پرویز ز اشعـــــار جلالالدّین رومـــــی به دیوار حـــــــــریم دل بیاویز ســـــــراپا درد و سوز آشنائـــی وصــــــال او زباندان جدائــــی جمــــــال عشق گیرد از نــــی او نصیبی از جـــــــلال کبریائــــی بـــــهروی من در دل بازکــــردند ز خاک من جهانــــی سازکردند ز فیض او گرفتـــــم اعتبــــــاری که با من ماه و انجم ساز کردند خـــــودی تا گشت مهجور خدائی به فقـــــــر آموخت آداب گدائــی ز چشم مست رومــــــی وامکردم ســـروری از مقام کبــــــریائــــی |
| |||
| ||||
| ||||
انتقادات
گروهی از روشنفکران به این مسئله که اقبال مفهوم ابرمرد نیچه را
مقبول دانسته خرده گرفتهاند.باور به مفهوم اَبَرمرد در توصیفات اقبال
در مورد خودمحوری، خود بودن و احیاء تمدن اسلامی بازتاب یافتهاست.
تشویق اقبال به بازگشت اسلام به صحنه سیاست و ضدیت با تمدن غرب
و رددستاوردهای فرهنگی و علمی غرب از دیگر مسائل مورد انتقاد
گروههایی از اندیشمندان است.چندین تن از دانشوران توصیفات شاعرانه
او از زندگی کاملاً مطابق با قوانین اسلام را غیرعملی دانسته و آن را
بیاعتنایی و بیاحترامی به جوامع گوناگون با میراث متنوع فرهنگی بشر
میدانند.در نظر بسیاری پافشاری اقبال بر یگانگی اسلامی و جدایی
فرهنگی از دیگران به همزیستی جوامع بشری لطمه میرساند.در حالیکه
در حوزه زبانی اردو از او به عنوان شاعری بزرگ یاد میشود ولی باور
عمومی بر اینست که اشعار اردوی اقبال نسبت به آثار اولیه فارسی او
ضعیفترند و الهامبخشی، نیرو و سبک لازم را دارا نیستند.
آثار
ناله یتیم نخستین اثر اقبال بود و وی آن را در سال ۱۸۹۹ در جلسه سالیانه
انجمن حمایتالاسلام درلاهور خواند.
آثار اقبال به طور کلی عبارتاند از[۷]:
· علمالاقتصاد: نخستین کتاب درباره اقتصاد به زبان اردو، چاپ ۱۹۰۳ در لاهور.
· تاریخ هند
· اسرار خودی (منظوم، فارسی)
· رموز بیخودی (منظوم، فارسی)
· پیام مشرق (منظوم، فارسی)
· بانگ درا
· زبور عجم (منظوم، فارسی)
· جاویدنامه (منظوم، فارسی)
· پس چه باید کرد ای اقوام شرق (منظوم، فارسی)
· احیای فکر دینی در اسلام (انگلیسی) [۸]
· توسعهٔ (سیر) حکمت در ایران (انگلیسی) [۹]
· مثنوی مسافر
· بال جبرئیل
· ضرب کلیم
· ارمغان حجاز
· یادداشتهای پراکنده
مراجع
1. ↑ صفحهٔ ۹ The Sayings of Rumi and Iqbal
2. ↑ Pakistan Times (November ۹, ۲۰۰۴)
3. ↑ شورای گسترش زبان فارسی(برگرفته از مهر) (در تاریخ سپتامبر۲۰۰۶).
گفتوگویی با محمدکاظم کاظمی دربارهٔ گمنامی بیدل دهلوی. بازدید در تاریخ سپتامبر۲۰۰۶
4. ↑ تقوی: ص ۵۵
5. ↑ تقوی: ص ۵۶
6. ↑ تقوی: ص ۵۷
7. ↑ رادفر، ابوالقاسم، گزیده اشعار فارسی اقبال لاهوری،
تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۹خ، صص۱۲-۱۴.
8.↑ عنوان انگلیسی: The Reconstruction of Religious Thought in Islam
8. 9.↑ عنوان انگلیسی: Development of Metaphysics in Persia
· تقوی، محمد ناصر، دوام اندیشهٔ سیاسی در ایران: ارزیابی تحلیلی نظریهٔ زوال اندیشهٔ
· سیاسی،قم: بوستان کتاب قم، ۱۳۸۴
· گفتههای رومی و اقبال (انگلیسی)
منبع: سایت ویکی پدبا به نشانی :
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%
A7%D9%84_%D9%84%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C