شیخ بهایی
بهاءالدین محمد بن حسین عاملی[۲] معروف به شیخ بهائی (متولد ۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی، دربعلبک لبنان تا ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی،در اصفهان) دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم هجری است که در دانشهای فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشت. در حدود ۹۵ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی و هنر و فیزیک بر جای مانده است. به پاس خدمات وی به علم ستارهشناسی، یونسکو سال ۲۰۰۹ را به نام او سال «نجوم و شیخ بهایی» نامگذاری کرد.[۳]
زندگی
وی در بعلبک لبنان متولد شد. دوران کودکی را در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام «جبع» یا «جباع» زیست، او از نژاد «حارث بن عبدالله اعور همدانی» بودهاست (از شخصیتهای برجسته آغاز اسلام، متوفی به سال ۶۴ خورشیدی). خاندان او از خانوادههای معروف جبلعامل در قرن دهم و یازدهم خورشیدی بودهاند. پدر او از شاگردان برجسته شهید ثانی بوده است.[۴]
محمد ۱۳ ساله بود که پدرش عزالدین حسین عاملی به خاطر اذیت شیعیان آن منطقه توسط دولت عثمانی از یک سو و دعوت شاه طهماسب صفوی برای حضور در ایران،ازسوی دیگر به جانب ایران رهسپار گردید و چون به قزوین رسیدند و آن شهر را مرکز دانشمندان شیعه یافتند، در آن سکنا گزیدند و بهاءالدین به شاگردی پدر و دیگر دانشمندان آن عصر مشغول شد. وقتی او ۱۷ ساله بود (۹۷۰ ق)، پدرش به شیخالاسلامی قزوین به توصیه شیخ علی منشار از سوی شاه طهماسب منصوب شد. ۱۴ سال بعد، در ۹۸۴ قمری، پدر شیخ برای زیارت خانه خدا از ایران خارج شد اما در بحرین فوت کرد.[۵]
شخصیت علمی و ادبی و اخلاق و پارسای او باعث شد تا از ۴۳ سالگی شیخالاسلام اصفهان شود و در پی انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان (در ۱۰۰۶ قمری)، از ۵۳ سالگی تا آخر عمر (۷۵ سالگی) منصب شیخالاسلامی پایتخت صفوی را در دربار مقتدرترین شاه صفوی، عباس اول برعهده داشته باشد.[۶]
شیخ در فاصلهٔ سالهای ۹۹۴ ق تا ۱۰۰۸ ق سفرهایی چند به خارج از قلمروی صفویه داشت.این سفرها برای زیارت، سیاحت، دانشاندوزی و همچنین به گفته برخی مورخان به سفارت سیاسی بوده است. مکه، مصر و شام از جمله مقصد این سفرها بوده است.[۷]
وی در سال ۱۰۰۰ خورشیدی در اصفهان درگذشت و بنابر وصیت خودش جنازه او را به مشهد بردند و در جوار مقبرهٔ علی ابن موسی الرضا جنب موزه آستان قدس دفن کردند. هماکنون قبر وی بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و رواق امام خمینی در یکی از رواقها که به نام خودش معروف میباشد است.[۸]
تاریخ تولد و مرگ شیخ بهایی
تاریخ تولد و مرگ شیخ بهایی بر روی سنگ قبر و کاشیکاریهای دیوار اتاق مقبره اندکی متفاوت است:
تاریخ تولد:
کتیبه کاشیکاری دیوار: ۲۶ ذیحجه ۹۵۳ هجری قمری (برابر با پنجشنبه ۸ اسفند ۹۲۵ خورشیدی، و ۲۷ فوریه ۱۵۴۷)
کتیبه سنگ قبر: غروب پنجشنبه محرمالحرام ۹۵۳ هجری قمری (برابر با فروردین ۹۲۵ خورشیدی، و مارس ۱۵۴۶)
تاریخ مرگ:
کتیبه کاشیکاری دیوار: ۱۲ شوال ۱۰۳۰ هجری قمری (برابر با ۸ شهریور ۱۰۰۰ خورشیدی، و ۳۰ اوت ۱۶۲۱)
کتیبه سنگ قبر: شوال ۱۰۳۱ هجری قمری (برابر با مرداد یا شهریور ۱۰۰۱، و اوت ۱۶۲۲)
کتیبه دیوار در سال ۱۳۲۴ خورشیدی در زمان استانداری علی منصور ساخته شدهاست و حاوی تاریخ روز، ماه و سال میباشد، در حالی که کتیبه سنگ قبر فقط حاوی تاریخ ماه و سال است. به نظر میرسد که در هنگام بازسازی اتاق تحقیقاتی درباره تاریخ تولد و مرگ انجام شده باشد و به این خاطر تاریخ روز به کتیبه کاشیکاری اضافه گشته است. در این صورت به نظر میرسد که تاریخهای کتیبه دیوار دقیقتر باشند.
شخصیت علمی
استادان
نام برخی از اساتید شیخ بهایی از این قرار است [۹]:
1. فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب را نزد پدرش شیخ عزالدین حسین عاملی.
2. منطق و کلام و معانی و بیان و ادبیات عرب را نزد نجم ابن شهاب، معروف به ملاعبدالله بهابادی[۱۰].
3. ریاضی، کلام و فلسفه را از مولانا افضل قاینی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت.
4. طب را از حکیم عماد الدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشک ایران در آن دوره آموخت.
5. صحیح بخاری را نزد ابی الطیف مقدسی فرا گرفت[۱۱].
6. همچنین نقل است نزد ملا محمد باقر یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار که از ریاضیدانان عصر خود بوده نیز درس خواندهاست.
تعداد کثیری از دانشوران نامی قرن یازدهم نزد وی تحصیل کردهاند. یکی از محققان معاصر [۱۲] ۳۳ تن از شاگردان او را نام بردهاست که در اینجا به مشهورترین آنها اشاره میکنیم:
1. ملا محمد محسن بن مرتضی بن محمود فیض کاشانی، متوفی ۱۰۹۱ ق.
2. سیدمیرزا رفیعالدین محمدبن حیدر حسینی طباطبایی نائینی، متوفی ۱۰۹۹ ق.
3. ملامحمدتقی بن مقصود علی مجلسی، معروف به مجلسی اول، متوفی ۱۰۷۰ ق.
4. صدرالدین محمدبنابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، حکیم مشهور قرن یازدهم، متوفی ۱۰۵۰ ق.
5. ملامحمدباقربنمحمد مؤمن خراسانی سبزواری، معروف به محقق سبزواری، شیخالاسلام اصفهان، متوفی ۱۰۹۰ ق.
بطورخلاصه استادان او عبارتند از:
1- عزالدین حسین جبل عاملی ، پدر بزرگوار شیخ .
2- ملا عبد الله بن شهاب الدین مدرس یزدی .
شیخ بهایی نزد این استاد وارسته به یادگیری منطق ، فلسفه و کلام پرداخت . ملا عبدالله مدرس یزدی از علمای بزرگ عصر خویش بود. سید علیخان کبیر در کتاب ((سلافة العصر)) درباره اش می نویسد: عبدالله پسر حسین یزدی ، استاد شیخ بهاءالدین ، علامه روزگار خویش است . کسی در دانش و تقوا و فضیلت به او نرسد. وی کتابهایی مفید مثل ((شرح قواعد)) درباره علم فقه و ((شرح عجالة )) و ((شرح تهذیب )) در علم منطق و... تالیف کرده است .
3- ملا علی مذهب : شیخ بهایی دروس حساب ، هندسه ، جبر و مقابله و هیئت را نزد وی فرا گرفت .
4- مولانا افضل قاضی : شیخ بهایی نزد وی به فراگیری ریاضیات پرداخت .
5- حکیم الدین (اعتمادالدین ) محمود: شیخ بهایی کتاب ((قانون )) نوشته بوعلی سینا را که درباره طب است از او فرا گرفت .
6- محمد باقر یزدی .
7- احمد کجایی
شاگردان
شاگردان اوعبارتنداز:
1. ملاصدرای شیرازی
2. ملا محسن فیض کاشانی
3. فیاض لاهیجی
4. نظام الدین بن حسین ساوجی
5. سید حسین (547)بن حیدر کرکی
6. سید ماجد بحرایی
7. فاضل جواد بغدادی
8. ملا خلیل غازی قزوینی
9. میرزا رفیع الدین طباطبایی نائینی
10. شیخ زین الدین عاملی ، نوه شهید ثانی(548)
11. شرف الدین(549)محمد رویدشتی
12. شیخ محمد علی عاملی تبنینی
13. مظفر الدین علی ، که کتابی درباره زندگی شیخ بهایی نوشته است .
14. محمد تقی مجلسی ، پدر علامه محمد باقر مجلسی
15. شیخ محمود بن حسام الدین جزائری
16. محقق سبزواری
17. ملا عزالدین فرهانی مشهور به علینقی کمره ای ، شاعر معروف
18. عنایة الله علی کوهپایه ای معروف به قهپایی ، نویسنده ((مجمع الرجال ))
19. هاشم بن احمد بن عصام الدین اتکانی
20. شیخ نجیب الدین علی بن محمد بن مکی عاملی جیبلی جبعی
21. محمد صالح بن احمد مازندرانی
22. حسنعلی بن عبدالله شوشتری
23. شیخ زین الدین علی بن سلیمان بن درویش بن حاتم قدمی بحرانی
24. سلطان العلما سید حسین حسینی مرعشی ، نویسنده حاشیه بر روضه و حاشیه بر معالم
آثار و تالیفات
بهاءالدین عاملی در علومی که در آن زمان مرسوم بود، بویژه در اخبار و احادیث، تفسیر، اصول فقه و ریاضیات دارای تالیفات بسیار است. تالیفات شیخ بر اساس پژوهش یکی از محققان [۱۳] بالغ بر ۹۵ کتاب و رسالهاست. برخی از نویسندگان نیز آثار او را ۱۲۰ عنوان ذکر کردهاند [۱۴]. در اینجا برخی از آثار علمی شیخ را بررسی میکنیم [۱۵]:
جامع عباسی
شاخصترین اثر شیخ است درفقه و به زبان فارسی که این خود ابتکاری نو در نگارش متون فقهی به شمار میرفت تا آنجا که برخی از صاحب نظران از آن به عنوان اولین دوره فقه فارسی غیر استدلالی که به صورت رساله عملیه نوشته شده استیاد میکنند، این کتاب از یک مقدمه و بیست باب (از طهارت تا دیات) تشکیل شدهاست.[۱۶]
الزبدة فی الاصول
مهمترین اثر شیخ است در اصول. تاریخ نگارش آن یعنی سال ۱۰۱۸ ق و به قولی در سال ۱۰۰۵ ق، حکایت از اهمیت آن دارد، زیرا اوایل قرن یازدهم، عصر سیطره اخباریان در حوزه فقه و اصول شیعی بودهاست.[۱۷]
اربعین
تالیف اربعین از سوی محدثان و عالمان شیعی بر اساس حدیث معروفی است که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شدهاست. شیخ بهایی نیز به پیروی از این سنت معمول، به تالیف اربعین حدیث پرداخت، با این امتیاز که شرح کافی و جامع در باره احادیثیاد شده دارد و در مجموع، از بهترین و معروفترین اربعینها میباشد. این اثر بعد از مثنوی سوانح حجاز، تنها اثری است که شیخ در آن به مباحث سیاسی پرداختهاست، مؤلف در شرح حدیث پانزدهم (که در باره حرمت اعانت ظالمان و گرایش قلبی به آنها وارد شدهاست) به تفصیل دیدگاههای خود را مطرح کردهاست. شیخ در باره این موضوع به طور صریح و شفاف سخن گفتهاست، از این رو میتوان دیدگاه و عقیده باطنی او در مورد رفتار با حاکم جور، و نیز علل و عوامل همکاری علما با شاهان صفوی را به دست آورد، همچنین وی در این اثر به بحث از امر به معروف و نهی از منکر، شرایط و مراحل آن پرداختهاست.[۱۸]
مثنوی سوانح الحجاز (نان و حلوا)
این کتاب آمیختهای از مواعظ، طنز، حکایت، تمثیل و لطایف عرفانی و معارف برین بشری است.با زبانی روان و دلنشین. نان و حلوا ترسیمی است از ریاکاری، تلبیس و غرور به مال و منال و عنوان و منصب دنیایی. بهایی در یکی از بخشهای این مثنوی به دوری از سلاطین که خود آن را از نزدیک تجربه کرده بود اشاره میکند، چرا که قرب شاهان غارت دل و دین را در پی دارد در مجموع، مثنوی نان و حلوا از جمله آثار شیخ بهایی است که در تبیین دیدگاه و اندیشه سیاسی او میتوان بدان استناد کرد.
کشکول
این کتاب بصورت جُنگی آزاد، شامل شعرها و نثرهای مورد علاقه بهایی است که برخی از خود وی و برخی نیز گردآوری او از دیوانها و کتابهای مورد علاقهاش بودهاند. این مطالب اغلب بیهیچ نظم خاصی به دنبال هم آمدهاند. لیکن بیش از سایر تالیفات وی خواننده را به ضمیر فکری بهایی نزدیک میکند.
شخصیت ادبی
بهائی آثار برجستهای به نثر و نظم پدید آوردهاست که علاوه بر فارسی و عربی، شامل ترکی هم میشدهاست. اشعار فارسی او عمدتاً شامل مثنویات، غزلیات و رباعیات است. وی در غزل به شیوه فخرالدین عراقی و حافظ، در رباعی با نظر به ابو سعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری و در مثنوی به شیوه مولوی شعر سرودهاست. ویژگی مشترک اشعار بهائی میل شدید به زهد و تصوّف و عرفان است. بهترین منبع برای گردآوری اشعار بهائی، کشکول است تا جائی که به عقیده برخی محققان، انتساب اشعاری که در کشکول نیامدهاست به بهائی ثابت نیست. ازمثنوّیات معروف شیخ در زبان فارسی میتوان از اینها نام برد:
· نان و حلوا یا سوانح سفر الحجاز (بر وزن مثنوی مولوی) در این اثر ابیاتی از مثنوی را نیز تضمین کردهاست.
· نان و پنیر (بر وزن مثنوی مولوی) نزدیکترین مثنوی بهائی به مثنوی مولوی از نظر محتوا و زبان
· شیر و شکر (اولین منظومة فارسی در بحر خَبَب یا مُتدارک). شیر و شکر بسیار جذاب است و با وجود مختصر بودن (۱۶۱ بیت در کلیات چاپ نفیسی و ۱۴۱ بیت در کشکول) سرشار از معارف و مواعظ حکمی با لحنی حماسی است.[۱۹]
· مثنویهایی مانند نان و خرما، شیخ ابوالحشم و رموز اسم اعظم را نیز منسوب بدو دانسته اند[۲۰]
نمونه اشعار
تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد که سرآید غم هجران تو یا نه ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب زمیانه
رفتم به در صومعه عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می طلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه گه یار حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی …کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم ..من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید دیوانه برون از همه آئین تو جوید
تا غنچهء بشکفتهء این باغ که بوید هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل خوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهایی که دلش زار غم توست هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست تقصیر “خیالی” به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
**********
این وطن مصـــر و عــراق و شام نیست |
این وطن شهری است کو را نام نیست |
زانکه از دنیــــاست این اوطان تمـــــام |
مدح دنیــــــــــا کی کند خیــــــــر الانام |
ای خوش آن کـــــو یابد از توفیق بهـــر |
کآورد رو ســـــــوی آن بی نام شهـــــر |
تو در این اوطـــــــان غریبی ای پســــر |
خو به غــربت کرده ای ، خاکت به ســر |
آنقدر در شهـــــــر تن ، ماندی اسیــــر |
کــــــان وطن یکباره رفتت از ضمیـــر |
رو بتاب از جسم و جــــــــان را شاد کن |
موطـــــن اصلـــــــی خود را یـــــــاد کن |
زین جهــــــان تا آن جهان بسیار نیست |
در میان جـــز یک نفس در کــــار نیست |
تا به چنـــــــدان شاهبـــــاز پر فتــــــوح |
بــــاز مانــــــــی دور از اقلیـــــــــم روح |
*********
حیف باشد از تو ای صاحب هنر |
کاندرین ویرانه ریزی بال و پر |
تا به کی ای هدهد شهر سبا |
در غریبی مانده باشی بسته پا |
جهد کن این بند از پا باز کن |
بر فـــــراز لامکان پــــرواز کن |
تا به کی در چاه طبعی سرنگون |
یوسفی ، یوسف بیا از چه برون |
تا عــــــزیز مصر ربانــــــی شوی |
وارهی از جسم و روحانی شوی |
لقمه ی نانی که باشد شبهه ناک |
گر به خاک کعبـــه ابراهیم پاک |
گر به دست خود فشاند تخم آن |
ور به گاو چرخ کردی شخم آن |
ور مه نو در حصادش داس کرد |
ور به سنگ کعبه اش دستاس کرد |
ور به آب زمـــــزمش کردی عجین |
مـــــــریم آیین پیکری از حــور عین |
ور بخواندی بر خمیرش بی عدد |
فاتحــــــه با قل هو الله احــــــــد |
ور بــــــود از شاخ طوبـــی آتشش |
ور شدی روح الامین هیزم کشش |
ور تـــــو برخوانی هزاران بسمــله |
بر ســـــر آن لقمـــــه پر ولولــــــه |
عاقبت خـــــاصیتش ظــــاهر شود |
نفس از آن لقمه تو را قاصـــر شود |
در ره طـــــاعت تو را بــی جان کند |
خـــــــانه دین تو را ویــــــــران کند |
***********
همه روز روزه رفتن،همه شب نماز کردن همه ساله حج نمودن،سفر حجاز کردن ز مدینه تا به مکه،به برهنه پای رفتن دو لب از برای لبیک،به وظیفه باز کردن به معابد و مساجد،همه اعتکاف جستن ز مناهی و ملاهی،همه احتراز کردن شب جمعهها نخفتن،به خـدای راز گفتن ز وجود بینیازش،طلب نیاز کردن به خدا قسم که آنرا،ثمر آن قدر نباشد که به روی ناامیدی در بسته باز کردن |
از نثر فارسی او تنها نمونهای که در دیوانهای چاپی آمدهاست رساله پند اهل دانش و هوش به زبان گربه و موش است. بهایی در عربی نیز شاعر و زبان دانی چیره دست است و آثار نحوی و بدیع او در ادبیات عرب جایگاه ویژهای دارد که مهمترین و دقیقترین آنها اثر او در نحو به نام الفوائد الصمدیه است.
· قصیده: معروفترین آن موسوم به وسیلة الفوز و الامان فی مدح صاحب الزّمان علیه السلام در ۶۳ بیت است که هرگونه شبههای را در دوازدهامامی بودن وی مردود میسازد.
· ارجوزه سرایی : دو نمونه بی بدیل (هراتیة یا الزّهرة)[۲۱] و نیز (ریاض الارواح)[۲۲]
· دوبیتی: دوبیتیهای عربی شیخ بیشتر در اظهار شوق نسبت به زیارت روضة مقدّسه معصومین علیه السلام است.
بخش مهمی از اشعار عربی شیخ لُغَز و معمّاست که بیانگر تسلط شیخ بر این حیطهاست. توانایی او در ایجاز و بیان معماگونه مطالب در آثاری چون رسائل پنجگانه اثنی عشرّیه، خلاصة الحساب، فوائد الصمّدیه، تهذیب البیان، الوجیزه فی الدرایه و همچنین تبحر او در صنعت لُغَز و تعمیه در آثاری چون لغزالزبده، لغزالنحو، لغزالکشّاف، لغزالصمدیه، لغزالکافیه و فائده مشهود است. نامدارترین اثر بهائی الکشکول، معروف به کشکول شیخ بهائی است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهائی محسوب میشود. بهائی در شمار مؤلفان پر اثر در علوم مختلف است و آثار او تماماً موجز و بدون حشو و زواید است. برجسته ترین آثار چاپ شده:
· مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین:ارائه فقه استدلالی شیعه بر مبنای قرآن ،آیات الاحکام وحدیث است.
· جامع عباسی: از نخستین و معروفترین رسالههای علمیه به زبان فارسی؛
· حبل المتین فی احکام الدّین : در فقه
· الاثنی عشریه: در پنج باب طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم و حج است.
· زبدة الاصول: شامل بیش از چهل شرح و حاشیه و نظم
· الاربعون حدیثاً: معروف به اربعین بهائی
· مفتاح الفلاح: در اعمال و اذکار شبانه روز به همراه تفسیر سورة حمد
· حدائق الصالحین: (ناتمام)، شرحی است بر صحیفة سجادیه
· حدیقة هلالیه: شامل تحقیقات و فوائد نجومی ارزنده
بطورخلاصه آثارش عبارتند از:
1- اثبات الانوار الالهیه
2- الاثنی عشریات الخمس فی الطهارة و الصلاة و الزکوة و الصوم و الحج
3- الاثنی عشریه فی الحج
4- الاثنی عشریه فی الزکوة و الخمس
5- الاثنی عشریه فی الصلوة
6- الاثنی عشریه فی الصوم
7- الاثنی عشریه فی الطهارة
8- اسرار البلاغه : در حاشیه کتاب ((مخلاه )) در مصر چاپ شد.
9- الاسطرلاب یا صحیفه - عربی ، هیئت
10- اسطرلاب یا ((تحفه حاتمیه )) یا ((هفتاد باب )) - فارسی ، هیئت
11- بحر الحساب - ریاضیات
12- التحفه فی تحدید الکر وزنا و مساحتا یا ((رساله الکر)) - با ((مشرق الشمسین )) چاپ شد.
13- تشریح الافلاک - در علم هیئت است که در هند و ایران چاپ شد.
14- تضاریس الارض - با ((شرح چغمینی )) چاپ شد.
15- توشیح المقاصد یا ((توضیح المقاصد)): درباره وقایع ایام سال و وفیات علماست که در مصر و ایران چاپ شد.
16- التهذیب یا ((تهذیب البیان )) - درباره علم نحو
17- جامع عباسی : درباره علم فقه که در ایران چاپ شد.
18- جواب ثلث مسائل عجیبه
19- جواب المسائل الشیخ صالح الجزایری
20- جواب المسائل المدنیات
21- جهة القبله
22- حاشیه اثنی عشریه صاحب معالم
23- حاشیه تشریح الافلاک
24- حاشیه تفسیر بیضاوی
25- حاشیه تکمله خفری
26- حاشیه بر ((خلاصة الاقوال )) نوشته علامه
27- حاشیه بر ((خلاصة الحساب ))
28- حاشیه بر کتاب ذکری از شهید اول
29- حاشیه رجال نجاشی
30- حاشیه بر ((زبدة الاصول ))
31- حاشیه بر ((شرح عضدی بر مختصر الاصول ))
32- حاشیه فهرست شیخ منتجب الدین
33- حاشیه بر ((القواعد الکلیة الاصولیة و الفرعیة )) نوشته شهید اول .
34- حاشیه تفسیر کشاف زمخشری
35- حاشیه مختلف علامه
36- حاشیه مطول - ادبیات عرب
37- حاشیه معالم العلماء
38- حاشیه من لایحضره الفقیه - حدیث
39- الحبل المتین فی احکام الدین - در حدیث است که در ایران چاپ شده است .
40- حدائق الصالحین فی شرح صحیفه سید الساجدین علیه السلام : از این کتاب فقط بخش کوچکی به نام الحدیقة الهلالیه که شرح دعای رویت هلال است ، موجود است که همراه شرح صحیفه سید نعمت الله جزایری ، در تهران چاپ شد.
41- الحریریه : در حاشیه شرح رسائل آخوند خراسانی ، در تهران چاپ شد.
42- حواشی شرح التذکره
43- خلاصة الحساب : درباره حساب ، جبر و هندسه که تا چند دهه پیش ، جزو کتب درسی بود و در حوزه های علمیه و مکتبهای مدارس جدید تدریس می شد.
44- درایة الحدیث یا ((الوجیزة فی الدرایة )) - با ((خلاصة الاقوال )) علامه چاپ شد.
45- رساله احکام سجود التلاوة
46- رساله فی استحباب السوره فی الرد علی بعض معاصریه
47- رساله فی ان انوار سائر الکواکب مستفاده من الشمس - درباره اینکه نور سایر سیارات از خورشید گرفته شده است .
48- رساله فی حل اشکالی عطارد و القمر
49- رساله فی ذبایح اهل الکتاب
50- رساله فی الزکوة عجیبة
51- رساله فی الصوم عجیبة
52- رساله فی قصر الصلوة فی الاماکن الاربعة یا ((فی القصر و التخییر فی السفر))
53- رساله فی معرفة القبله
54- رساله فی المواریث
55- رساله فی نسبه اعظم الجبال الی قطر الارض
56- رساله القبله
57- زبدة الاصول یا ((الزبدة فی اصول الفقه ))
58- سوانح الحجاز یا ((سوانح سفر الحجاز)) یا ((نان و حلوا))
59- شرح اثنی عشریة صاحب معالم
60- شرح الاربعین یا ((اربعون حدیثا)) یا ((اربعین بهایی ))
61- شرح دعای صباح صحیفه سجادیه
62- شرح ((شرح چغمینی )) قاضی زاده رومی
63- شرح ((القرائض النصریة )) خواجه نصیر الدین طوسی
64- الصراط المستقیم
65- صمدیة یا ((القوائد الصمدیة )) - درباره علم نحو که برای برادرش عبدالصمد نوشته است و هنوز در حوزه های علمیه تدریس می شود.
66- العروة الوثقی - در تفسیر سوره حمد که همراه کتاب ((مشرق الشمسین )) چاپ شد.
67- عین الحیات - تفسیر
68- کشکول - بارها چاپ شده است .
69- المخلاه - مانند کشکول دارای مطالب متنوع است .
70- مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین - فقه ، تفسیر و حدیث
71- مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیله - دعا
72- مخلص الهیئه
73- وسیله الفوز و الامان فی مدح صاحب الزمان (عج ) - شعر
74- شرح تفسیر بیضاوی
75- حل حروف القرآن
76- شرح من لایحضره الفقیه - حدیث
77- ترجمه رساله امامیه به فارسی ، رساله امامیه نامه امام رضا علیه السلام به مامون است .
78- حاشیه بر ((شرح تهذیب الاصول )) نوشته عمیدی .
79- مختصر اصول ، فارسی ، چاپ سال 1267 ق .
80- جبر و مقابله
81- رساله در حساب - فارسی
82- فالنامه
83- رساله در کرویت زمین
84- رساله ((جوهر فرد)): شیخ بهایی با استناد به ریاضی و هندسه با اقامه 9 دلیل ، جزء لایتجزی (554) را ابطال کرده است . (555)
شخصیت سیاسی
محمد بن حسین عاملی (شیخ بهایی) در مدت 75 سال عمر خود با چهار تن از سلاطین صفوی معاصر بودهاست ولی عمده فعالیت سیاسی او در دورهٔ دو پادشاه آخر گذشته.
1. شاه طهماسب (۹۰۲ - ۹۵۴ خورشیدی) (از۹۶۶ (سال هجرت) تا ۹۸۴ق به مدت ۱۸ سال.)
2. شاه اسماعیل دوم (۹۸۴-۹۸۵ق) (به مدت یک سال و اندی.)
3. سلطان محمد خدابنده (۹۸۵-۹۹۵ق) (به مدت ۱۰ سال.)
4. شاه عباس اول (۹۹۵-۱۰۳۸ق) (تا ۱۰۳۱ق (سال رحلت) به مدت ۳۵ سال.)
او در سال ۹۶۶ق در حالیکه سیزده سال داشت به همراه پدر(از شاگردان مطرح شهید ثانی) از جبل عامل به سمت ایران مهاجرت کرد.
دلیل این مهاجرت از یکسو افزایش تهدیدات حاکمان عثمانی نسبت به شیعیان جبل عامل[۲۳] و از سوی دیگر احترام فراوان حاکمان آن زمان ایران (پادشاهان صفوی) به عالمان دینی بود، حاکمان صفوی با این کار ضمن ترویج دین و کمک به اقتدار سیاسی ایران به تحکیم سلطنت خود نیز کمک میکردند، عالمان شیعی نیز در این بستر مناسب ضمن ترویج مذهب تشیع اثنی عشری، از گسترش صوفیگری در جامعه آن زمان جلوگیری میکردند.[۲۴]
پس از سه سال اقامت در اصفهان، پدر با توجه به پیشینهٔ علمی و فقهی وبا توصیه شیخ علی منشار (شیخ الاسلام اصفهان) ، از سوی شاه طهماسب به سمت شیخ الاسلامی قزوین (پایتخت) منصوب شد
شیخآلاسلام مهمترین منصب روحانیت در آن دوره بوده*[۱] و وظیفهٔ آن رفع ظلم از مظلومان، امر به معروف و نهی از منکر و تحقیق و بیان احکام شریعت برای مردم بود.[۲۵]
شش سال بعد عنوان شیخ الاسلامی پایتخت از او گرفته شد و شیخالاسلامی مشهد و سپس هرات به او واگذار شد، نویسنده کتاب الهجرة العاملیة این اقدام شاه طهماسب را مصداق نفی بلد و تبعید سیاسی دانسته و دلیل آن را تلاش وی در احیا و اقامه نماز جمعه (که اقامه آن در عصر غیبت مورد اختلاف علما بود) در پایتخت صفویه میداند چرا که باعث شد دولتمردان صفوی احساس خطر کنند و او را مانند محقق کرکی مانع بزرگی در برابر خواستههای خود بدانند[۲۶]. سرانجام پدر در سال ((۹۸۳ق) ایران را به قصد زیارت حج ترک کرد و بعد از انجام مناسک حج به بحرین رفت، در آنجا اقامت گزید ویک سال بعد وفات یافت[۲۷]
مدت این چهارده سال در پایتخت و در کنار پدر در مشهد و هرات بودن شیخ بهایی را با منصب و وظایف شیخالاسلامی آشنا ساخت و آماده پذیرش این منصب بعد از پدر نمود. شواهدی است که نشان میدهد سمت شیخالاسلامی هرات بعداز فوت پدربه پسر(شیخ بهایی) رسیدهاست، میرحسین بن حیدر کرکی (شاگرد شیخ بهایی) در روضات الجنات نقلی دارد که برداشت از آن این است که شیخ بهایی بعد از پدر، شیخالاسلام هرات شده*[۲]، که اگر این برداشت صحیح باشد سال وفات پدر (۹۸۴ق) و سال بعداز آن که سالهای آشوب و هرج و مرج در دربار بوده[۲۸] نمیتواند تاریخ اخذ این سمت باشد و احتمال دارد که شیخ بعد از این تاریخ به این سمت منصوب شده.
مؤلف الهجرة العاملیة در این مورد نیز معتقد است شیخ مانند پدراز مرکز سیاسی و قدرت (پایتخت) دور نگهداشته میشد[۲۹].
البته تأییدی بر این منصب شیخالاسلامی هرات در کتاب خیرالبیان وجود ندارد، آنچه درمورد این دوره از زندگی شیخ (جوانی) در خیرالبیان عنوان شده و قابل توجهاست این است که شیخ در عنفوان جوانی سفری طولانی مدت به بلاد اسلامی انجام داده[۳۰] و با توجه به اینکه در کتاب سلافة العصر مدت سفرهای شیخ را ۳۰ سال عنوان کرده .[۳۱]و با در نظر گرفتن اینکه آخرین سفر شیخ در سال ۱۰۱۵ق[۳۲]بوده میتوان احتمال داد که این سفر میتواند در همین سالها باشد یعنی ۹۹۴ یا ۹۹۶ که درآن موقع شیخ ۳۰ تا ۳۲ سال داشته است[۳۳].
شیخ بهایی و شاه عباس اول
عمده فعالیتهای سیاسی شیخ بهایی در عهد شاه عباس اول صورت گرفت، شاه عباس بزرگترین پادشاه سلسله صفوی ضمن آنکه ایران را به اقتدار گذشتهاش بازگرداند، زمینهٔ رشد و شکوفایی خارقالعادهٔ فرهنگ، هنر و معارف دینی را نیز فراهم کرد. شاه عباس احترام زیادی برای علمای دین قایل میشد و در بیشتر امور از ایشان مشورت میجست، از جمله شواهد این امر انتخاب خلیفه سلطان، شاگرد میرداماد و شیخ بهایی به وزارت خود بود[۳۴]، ضمن اینکه حضور این دو عالم مطرح در دربار شکوه خاصی به سلطنت این پادشاه بخشیده بود[۳۵] شیخ بهایی در سال ۹۹۶ق دو سال و اندی بعد از رحلت شیخ علی منشار (شیخ الاسلام اصفهان)(۹۹۳)[۳۶]، به دستور شاه عباس اول به شیخ الاسلامی اصفهان منصوب شد[۳۷]، درسال ۱۰۰۶ ق با تغییر مکان پایتخت از قزوین به اصفهان این سمت به شیخالاسلامی کشور تغییر و ارتقاء یافت. شیخ تا زمان وفاتش در این منصب بود.
در عالمآرای عباسی آمده که شیخ پس از مدتی از سمت شیخالاسلامی اصفهان به دلیل ملالت خاطر و دلزدگی از مناصب دنیایی ارادهٔ سفر بلاد اسلامی کرد[۳۸] که تاریخ این رخداد میتواند بین سالهای ۹۹۶ تا ۱۰۰۸ق . باشد ، یعنی سالی که شاه عباس پیاده به زیارت امام رضا علیه السلام رفت و شیخ بهایی نیز همراه او بود، اما در منابع دیگر دلیل سفر او به بلاد اسلامی اختلاف آرا و دیدگاههای علمی او با مکتبهای فلسفی موجود در حوزه اصفهان (یعنی «توغل میرداماد و اصحاب او در علوم عقلی و رواج آن») میدانند[۳۹].
به اعتقاد عدهای شیخ بهایی در یکی از سفرهای خارجی خود به کشور عثمانی، سفارت شاه صفوی را بر عهده داشته و حامل پیامی از طرف شاه عباس اول به سلطان مراد حاکم عثمانی بوده است[۴۰]
جشنواره شیخ بهایی
از سال 1383 شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان جشنوارهای به نام شیخ بهایی برگزار میکند. موضوع این جشنواره فنآفرینی و کارآفرینی است و برگزارکنندگان آن معتقدند شیخبهایی نمادی از کارآفرینی است. شیخبهایی در عصر خود دانش را به فناوری تبدیل کرد و خدمات ارزشمند علمی، فرهنگی و عمرانی از خود به یادگار گذاشت. به یاد او این جشنواره شیخ بهایی نامیده شد. مهمترین دستاوردهای شیخبهایی در رونق بخشیدن به شهر اصفهان ساخت مسجد امام، حمام شیخبهایی، طراحی و فکر ایجاد شهر نجفآباد، تقسیم آب زاینده رود، قنات زرین کمر و تعیین سمت قبله مسجد امام اصفهان است.چرا شیخ بهایی
توضیحات
1. ^ ترتیب مناصب روحانیت در دوره صفوی : صدرخاصه، صدرعامه (یا صدرالممالک) قاضی دار السلطنه، قاضی عسکر و شیخ الاسلام.[۴۱]
2. ^ رجعنا الی هرات الذی کان سابقا هو و والده فیها شیخ الاسلام.[۴۲]
3. ^ تقیه از اصول مسلم مذهب شیعهاست و چه بسیار عالمان دینی که برای حفظ دین و گسترش تشیع راه تقیه پیش گرفتهاند.
4. ^ دفع ضرر از مؤمن و یا جلب نفع برای او، از جمله عوامل جواز همکاری با حاکم جائر است که در فقه شیعه بدان تصریح شدهاست.[۴۳]
5. ^ شیخ بهایی بسیار بخشنده بود و سرای عالی داشت که یتیمان و زنان بدان پناه میبردند و بسیار کودکان نوزاد در آن شیر خوردند و بسیار مردم از آن پناه جستند، وی به مردم بسیار چیز میبخشید ولی با آن همه تقرب، میل به پادشاه نداشت و بیشتر مایل به تنهایی و جهان گردی بود.[۴۴]
6. ^ در فقه سیاسی شیعه وجوب تحصیل ولایت از طرف حاکم جائر و یا هر نوع همکاری با او در صورتی که اقامه امر به معروف و نهی از منکر موقوف به آن باشد واجب است[۴۵]
7. ^ خیرالبیان: شاه آگاه، (شاه عباس اول) را نسبت به آن حضرت (شیخ بهایی) اعتقاد صافی است و در اعزاز و احترام و اکرام او دقیقهای نامرعی نمیگذارد، و همواره ملتمسات آن حضرت در سده رفیعه شاهی چون دعاهای اجابت قرینش در بارگاه الهی مقبول است.[۴۶]
8. ^ عالمآرا: از این زمان خجسته نشان، حضرت اعلی شاهی، وجود شریف آن یگانه روزگار را مغتنم دانسته، همیشه از ملتزمان رکاب اقدس و اکثر اوقات در سفر و حضر به وثاق حضور او تشریف قدوم ارزانی داشته، از صحبت فیض بخش او مسرور میگردند.[۴۷]
نوشته اند: زمانی شیخ بهایی به همراه گروهی از شاگردانش برای خواندن فاتحه به قبرستان رفت . بر سر قبرها می نشست و فاتحه ای نثار گذشتگان می کرد. تا اینکه به قبر بابارکن الدین رسید. آوایی شنید که سخت او را تکان داد. از شاگردان پرسید: شنیدید چه گفت : گفتند: نه .
شیخ بهایی پس از آن ، حال دیگری داشت . همواره در حال دعا و گریه و زاری بود. گر چه او هیچ گاه از عبادت غافل نبود ولی اکنون بیش از پیش ، به مناجات و دعا اهمیت می داد. مدتی بعد شاگردانش از او پرسیدند آن روز چه شنیدی ؟ او گفت : به من گفتند آماده مرگ باشم .
شش ماه گذشت . دوازدهم شوال 1030 ق (یا 1031 ق ) فرا رسید. مرگ به پیشواز شیخ بهایی آمد. او نیز سبکبال به سوی معبود پر کشید بیش از پنجاه هزار نفر مردم اصفهان در تشییع جنازه او شرکت داشتند. اصفهان پایتخت صفویه غرق در ماتم بود. ملامحمد تقی مجلسی بر وی نماز گزارد و سپس پیکرش را به مشهد مقدس برد و بنابر وصیتش او را در خانه اش که نزدیک حرم امام رضا علیه السلام قرار داشت . به خاک سپردند. اکنون آرامگاه شیخ بهایی در یکی از رواقهای حرم مطهر امام رضا علیه السلام قرار دارد.
پانویس مطالب برگرفته ازویکی پدیا
1. ↑ (نظر به تالیف حاشیه اثنی عشریه)
2. ↑ بهاءالدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی)
3. ↑ روزنامه همشهری، ۲۱ مهر ۱۳۸۷، ص ۱۶
4. ↑ روزنامه همشهری، ۲۱ مهر ۱۳۸۷، ص ۱۶
5. ↑ روزنامه همشهری، ۲۱ مهر ۱۳۸۷، ص ۱۶
6. ↑ روزنامه همشهری، ۲۱ مهر ۱۳۸۷، ص ۱۶
7. ↑ روزنامه همشهری، ۲۱ مهر ۱۳۸۷، ص ۱۶
8. ↑ روزنامه همشهری، ۲۱ مهر ۱۳۸۷، ص ۱۶
9. ↑ اربعین شیخ بهایی، مترجم: عقیقی بخشایشی، چاپ سوم، قم، دفتر نشر نوید اسلام.
10. ↑ مؤلف مشهور «حاشیه بر تهذیب منطق» معروف به «حاشیه ملا عبدالله».
11. ↑ روضات الجنات، ج ۷، میرزا محمدباقر خوانساری، کتابخانه اسماعیلیان .
12. ↑ سیمایی از شیخ بهایی در آئینه آثار، محمد قصری، انتشارات آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴ ش.
13. ↑ کشکول، ج۱، بهاءالدین محمد عاملی.
14. ↑ عروة الوثقی، بهاءالدین محمد عاملی شیخ بهایی- نشر دارالقرآن الکریم، قم، ۱۴۱۲ ق.
15. ↑ تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، اسکندر بیگ ترکمان، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۰ ش.
16. ↑ تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ذبیح الله صفا، انتشارات فردوسی، ۱۳۷۱ ش.
17. ↑ مفاخر اسلام، ج۸، علی دوانی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۵ ش.
18. ↑ تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، ترجمه: رشید یاسمی.
19. ↑ روزنامه همشهری، ۲۱ مهر ۱۳۸۷، ص ۱۶
20. ↑ مثنوی اخیر به گزارش میر جهانی طباطبائی (ص ۱۰۰) از آنِ سید محمود دهدار است
21. ↑ کشکول، ج۱،ص ۱۸۹ ـ ۱۹۴
22. ↑ کشکول، ج۱، ص۲۲۵ ـ ۲۲۷
23. ↑ احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، صص ۱۹- ۱۶.
24. ↑ سیمایی از شیخ بهایی در آیینه آثار، صص ۴۳- ۴۲.
25. ↑ (تذکرة الملوک، صص ۴- ۱.)
26. ↑ الهجرة العاملیة، صص ۱۴۹- ۱۴۷.
27. ↑ احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، صص ۱۹- ۱۶
28. ↑ زندگانی شاه عباس اول، ج ۱، ص ۲۶و تاریخ ادبیات در ایران، ج ۵، صص ۱۹۴۱۹۵ و ص - ۱۸.
29. ↑ الهجرة العاملیة، ص ۱۵۴.
30. ↑ احوال و اشعار شیخ بهایی، ص ۳۴
31. ↑ سلافة العصر، ص ۲۹۱.
32. ↑ احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی، ص ۳۳.
33. ↑ همان، صص ۳۴- ۳۳.
34. ↑ مفاخر اسلام، ج ۸، ص ۲۵۶
35. ↑ تاریخ ادبیات ایران، صص ۳۵۴- ۳۵۳
36. ↑ الهجرة العاملیة، ص ۱۴۳
37. ↑ تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۱۵۴.
38. ↑ تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۱، ص ۱۵۴.
39. ↑ مفاخر اسلام، ج ۸، ص ۴۳۱.
40. ↑ عروة الوثقی، صص ۲۴- ۲۳ و ص ۲۷
41. ↑ تذکرة الملوک، صص ۴- ۲.
42. ↑ روضات الجنات، ج ۷، صص ۵۸- ۵۷.
43. ↑ مکاسب محرمه، ص ۵۶
44. ↑ سلافة العصر، ص ۲۹۱
45. ↑ مکاسب محرمه، ص ۵۶
46. ↑ کلیات شیخ بهایی، «مقدمه کتاب» .
47. ↑ تاریخ عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۱۵۷.
منبع :
1- سایت ویکی پدیا به نشانی : http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D8%A8%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C
2- سایت حوزه به نشانی : http://www.hawzah.net/Hawzah/Daneshvars/DaneshvarView.aspx?DaneshvarID=2936&LanguageID=1