Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

امام علی(ع)

امام علی علیه السلام

   امیرالمؤمنین  علی بن ابی‏طالب بن عبدالمطلّب بن هاشم بن عبدمناف در روز جمعه 13 رجب سال سی‏ام عام‏الفیل برابر با 19 مهر، در شهر مکّه و درون کعبه چشم به جهان گشود. ابوطالب، پدر آن حضرت، که نامش عبدمناف بود، یکی از عموهای پیامبر اکرم حضرت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و بزرگ خاندان هاشم و یکی از سران مکّه و قریش به شمار می‏رفت و مادرش فاطمه بنت اسد نیز از بنی هاشم بود. از این ‏رو، آن حضرت از دو طرف هاشمی به حساب می‏آید. [1]

کنیه آن امام، ابوالحسن و «ابوتراب» است. القاب فراوانی از علی علیه السلام گزارش شده که از جمله می‏توان به اسدالله (شیرخدا)، سید عرب (امیر عرب)، سیدالمسلمین، امام المتّقین و مهم‏تر از همه امیرالمؤمنین اشاره کرد. شیعیان این لقب را بنا بر نص پیامبر صلی‏الله‏علیه ‏و ‏آله مخصوص آن امام دانسته و به ‏کارگیری آن را، حتی برای سایر معصومان علیهم‏السلام، مجاز نمی‏دانند. [2]

آن حضرت هنگامی در کعبه پا به گیتی گذاشت که پدرش در سفر بود و مادرش اسم او را حیدر نهاد. پدر پس از بازگشت، بر وی نام «علی» را افزود. [3]  او، که در خاندانی با اصالت و کرامت متولد شده بود، معلمان نخستین‏اش پدر و مادرش بودند که سال‏ها قبل برای مدتی نسبتا طولانی سرپرستی حضرت محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را بر عهده داشتند... طولی نکشید که در ظاهر به دلیل تنگ‏دستی پدر و بروز قحطی، به دعوت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خانه آن حضرت منتقل شد و به اراده الهی تحت تعلیم، سرپرستی و تربیت مستقیم ایشان قرار گرفت. [4]

علی (ع)  در معراج روحی خود که تربیت پیامبرش به آن سوق داده بود، به درجه‏ای رسید که می‏شنید و می‏دید آنچه را که خود پیامبر به هنگام بعثتش می‏شنید و می‏دید.

امام علی  (ع) خود از تربیتش به دست رسول خدا (ص) و اثر آن در تکامل صفات اخلاقی و روحی خویش، می فرماید: «پیامبر خدا دروغی در گفتار و خطایی در کردار من نیافت و خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را از آن زمانی که پیامبر از شیر گرفته شده بود همنشین آن حضرت ساخت تا او را شب و روز به راه بزرگواری و صفات پسندیده جهان سیر دهد. و من در پی او مانند راه رفتن بچه شتر به دنبال مادرش راه می‏رفتم و او از صفات خود هر روز پرچمی برمی‏افراشت و به من دستور پیروی از آن را می‏داد، و همه ساله مدتی را در کوه حرا اقامت می‏فرمود، من فقط او را می‏دیدم و او جز من کسی را نمی‏دید؛ در آن زمان اسلام به هیچ خانه‏ای جز خانه رسول خدا (ص) و خدیجه راه نیافته بود و من سومین فرد،بودم، نور وحی و رسالت را می‏دیدم و بوی نبوت و رسالت را استشمام می‏کردم‏» [5] .

امام در دنباله سخن پیشین خود، یادآوری می‏کند که پیامبر در مورد پیشامدی که در روزهای اول بعثتش اتفاق افتاده بود به او فرمود:«...براستی تو می‏شنوی آنچه را که من می‏شنوم و می‏بینی آنچه را که من می‏بینم جز این که تو پیامبر نیستی و لیکن وزیر منی و تو بر خیر و نیکی هستی‏» [6] .

علی (ع) در حالی این مسافت را در سیر تکامل روحی خود پیمود که بیش از یازده سال از عمرش نمی‏گذشت و در این زمان افتخار سبقت در ایمان به نبوت پیامبر (ص) نیز بر  افتخار پیوستگی وجودش با وجود پیامبر افزوده شد و او نخستین مرد مسلمانی گشت که پیش از همه مؤمنان دعوت پیامبر (ص) را لبیک گفت.

چون  آیه «و اَنذِر عشیرتَکَ الأقربین» [7]  نازل شد، پیامبر (ص) پس از جمع نمودن خویشاوندان خود دعوت آنان را برای پذیرش اسلام اظهار نمود و از آنان برای تبلیغ اسلام در بین سایر مردم یاری طلبید و فرمود: کدام ‏یک از شما مرا در این کار کمک می‏کند تا برادر و وصیّ من و خلیفه من در میان شما باشد؟ در حالی که همه مهر سکوت بر لب زده بودند، علی (ع) قیام کرد و گفت: «ای رسول خدا، آن منم.» [8]

بنا به بعضی گزارش‏ها، پیامبر سه بار از بنی‏هاشم یاری طلبید و همکار خود را نوید جانشینی و امامت داد و در هر بار، کسی جز علی علیه‏السلام از میان آنان اعلام آمادگی نکرد. سرانجام، پیامبر (ص) رو به علی (ع) کرد و فرمود: «این وصیّ من و خلیفه من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او متابعت کنید.» [9]

او از هفده  تا بیست سالگی همراه سایر بنی‏هاشم در شعب ابوطالب و در محاصره اقتصادی به سر برد و پس از پایان محاصره، با مرگ پدرش ابوطالب، نه تنها کم‏ترین تردیدی در مورد حمایت از پیامبر به خود راه نداد، بلکه بر میزان آن افزود و در «لیلة المبیت» [10]  که قریب 23 سال از عمرش می‏گذشت، خود را سپر بلای پیامبر قرار داد و در بستر وی خوابید تا توطئه مسلّحانه دشمن برای قتل پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله او را نشانه رود.

از این پس علی (ع) پیوسته در کنار رسول خدا بسر می برد و در جنگ هایی که تاریخ نویسان آن را غزوه می نامند شرکت داشت.

هنگامی که پیامبر (ص) بین اصحاب خود پیمان برادری بست خود نیز  در این پیمان اخوت شرکت‏ جسته و علی (ع) را به عنوان برادر خویش انتخاب کرد، و بدو که در مراسم مزبور ایستاده بود و برادر شدن یک یک از مهاجر و انصار را نظاره می‏نمود رو کرده و فرمود:

- تو هم برادر من باش.

و این یکی از موارد استثنایی بود که میان دو نفر که هر دو مهاجر بودند عقد اخوت و برادری بسته می‏شد. [11]

علی (ع) در همه غزوات رسول خدا (ص)، جز تبوک، حضور یافت و پس از پیامبر (ص) مهم ترین و بنیادی ترین سهم را در پیروزی های اسلام بر عهده داشت. افزون بر حضور در غزوات، امیر مؤمنان (ع) فرماندهی چند سریه را نیز به عهده گرفت که در همه آنها سربلند و پیروز بود.

در جنگ بدر که در سال دوم هجرت رخ داد بیش از نیمی از کشته شدگان با ضرب شمشیر علی علیه السلام از پای در آمدند.

در جنگ احد  هنگامی که به خاطر غفلت دسته ای تیر انداز که مامور نگاهبانی دره بودند، سپاه مدینه از دو سو در محاصره قرار گرفتند و مسلمانان از گرد پیامبر پراکنده شدند، علی (ع) در کنار پیامبر (ص) بود و مهاجمان را از او دور می ساخت. علت فرار قریش در آغاز نبرد این بود که پرچمداران  نه گانه آنان یکی پس از دیگری به وسیله علی علیه السلام از پای در آمدند و در نتیجه رعب شدیدی در دل قریش افتاد که تاب و توان واستقامت را از آنان سلب نمود. [12]

در سن  27 سالگی در جنگ «خندق» حضور یافت و در زمانی که پیامبر سه بار مسلمانان را به مبارزه با عمرو بن عبدود و یاران او که از خندق عبور کرده و مسلملنان را به مبارزه می طلبیدند، دعوت کرد، تنها او بود که هر بار به خواست پیامبر لبّیک گفت و پس از اذن پیامبر، در یک پیکار نفس‏گیر و بی‏نظیر، سر عمرو را از تن جدا نمود و پیامبر فرمود: «ضربت علی در روز خندق، از عبادت تمام جن و انس تا روز قیامت برتر است.» [13]

پس از این نبرد، در تسلیم و تنبیه یهودیان «بنی قریظه»، که پیمان‏شکنی کرده بودند نقش بی‏بدیلی ایفا کرد و در سال ششم هجری در سریه‏ای بر تیره‏ای از بنی اسد تاخت و پس از شکست آنان در منطقه «فدک»، با غنایم فراوان بازگشت. [14]

در جنگ «خیبر» پس از هزیمت ابوبکر بن ابی قحافه و عمر بن الخطاب و عدم توفیق آن‏ها در فتح، پیامبر فرمود: «فردا عَلَم را به دست کسی می‏دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز آن دو را دوست می‏دارد.» و فردا، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله امام علی علیه‏السلام را طلبید و او را روانه کارزار با یهودیان خیبر نمود. او بزرگ‏ترین قهرمانان یهود، حارث و مرحب را به قتل رسانید و با دست خود درب قلعه خیبر را کند و دژهای یهودیان ‏را یکی ‏پس ‏از دیگری فتح کرد. [15]

در فتح مکه، به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله پرچم را از سعد بن عباده که شعار داد «امروز روز جنگ و کشتار و روز از میان رفتن حرمت هاست» گرفت و با شعار «امروز روز مرحمت است» پیشاپیش مسلمانان وارد مکه شد و در شکستن بت های کعبه همراه پیامبر بود. [16]

در جنگ حنین، هنگامی که مسلمانان به خاطر حمله سخت و غافلگیرانه قبیله هوازن پراکنده شدند و فرار کردند، علی علیه السلام از معدود افرادی بود که در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله ماند و از آن حضرت دفاع نمود. از انس بن مالک نقل است که: «در روز حنین، علی بن ابیطالب استوارترین مردم در جنگ پیشاپیش رسول خدا بود» [17]

در غزوه تبوک، به جانشینی رسول خدا (ص) در مدینه منصوب شد و پیامبر به آن حضرت فرمود: « ای علی آیا خشنود نیستی که نسبت به من همانند هارون به موسی باشی،جز اینکه تو پیامبر نیستی؟ [18]

در سریه ذات السلاسل، بعد از این که رسول خدا (ص) در چند نوبت گروه هایی از اصحاب را به مأموریت فرستاد و همه بی نتیجه باز گشتند؛ علی (ع) را فرمان جنگ داد و آن حضرت با سپاه خود در سپده صبح بعد از گزاردن نماز، بر دشمنان حمله بردند و به سرعت پیروز گشتند و در این باره سوره عادیات بر پیامبر نازل گشت. [19]        

در سفر به یمن، هنگامی که خالد بن ولید بعد از گذشتن شش ماه در دعوت مردم یمن به اسلام موفق نشد، علی علیه السلام به فرمان پیامبر به یمن رفت و بعد از خواندن نماز نامه رسول خدا (ص) را بر آن مردم خواند و در این دعوت موفق گشت و در پی آن قبیله هَمدان در یک روز اسلام آوردند. [20]

در ذی الحجه سال نهم پیامبر ابلاغ سوره برائت را به فرمان الهی به او سپرد و آن حضرت از پیامبر دستور یافت تا آیات سوره برائت را از ابابکر که در ابتدا مأمور به ابلاغ آیات گشته بود، گرفته و آیات قرآن را او بر مشرکان ابلاغ کند؛ زیرا فرشته وحی بر پیامبر نازل گشت و پیام آورد که: خداوند می فرماید: «آیات را کسی ابلاغ نکند مگر شخص تو، یا مردی که از تو است.» [21]

در مباهله با مسیحیان نجران، پیامبر او را به همراه فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام به همراه خود برد و به این ترتیب مصداق «انفسنا» در آیه مباهله [22] گشت و طبق آیه قرآن، به منزله جان رسول خدا معرفی شد.

در غدیر خم، و پس از بازگشت از حجة الوداع، با فرمان الهی که فرمود: * یَأَیهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ* [23] «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‏ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‏دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمی‏کند.» رسول گرامی اسلام مأمور به ابلاغ نصب امیر مؤمنان و جانشینان او به خلافت گشت؛ پس آن حضرت فرمان داد همه باز ایستند و آنان که پیش رفته اند بازگردند؛ پس از اقامه نماز ظهر در آن هوای گرم، رسول خدا صلی الله علیه و آله بر منبری که با جهاز شتر ساخته شده بود رفت و پس از حمد و ثنای پروردگار و گواهی گرفتن از مردم بر یکتایی خداوند و بندگی و رسالت خود و حقانیت بهشت و دوزخ و روز قیامت، فرمود: «مردم من دو چیز نفیس و گرانمایه در میان شما بر جای می گذارم که اگر به آن ها چنگ زنید، هرگز گمراه نخواهید شد. این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من درآیند. پس بنگرید با آن ها چگونه رفتار می کنید و آیا حق مرا درباره آن ها مراعات خواهید کرد!» یکی از حاضران پرسید: «یا رسول الله این دو کدامند؟» و پیامبر فرمود: «یکی کتاب خدا که یک سویش به دست خدا و سوی دیگر آن به دست شماست و دیگری عترت و اهل بیت من است. پس به آن دو چنگ زنید تا گمراه نشوید و بر آن دو پیشی نگیرید که هلاک خواهید شد و درباره آن دو کوتاهی نکنید که نابود می گردید.» آن گاه   فرمان  الهی برای ابلاغ امامت حضرت امیر (ع) را بیان نمود و با بلند ترین صدا فرمود: «آیا من سزاوارتر از شما به خود شما نیستم؟» مردم گفتند: «آری، به خدا سوگند.» پس آن حضرت بازوان امیر المؤمنین (ع) را گرفته و بلند نمود و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»  «هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست.» سپس فرمود: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه..» «خداوندا دوست بدار آن که دوستی او را پذیرفت و دشمن باش با آن که به دشمنی او برخاست..».. هنگامی که خطبه رسول خدا صلی الله علیه و آله پایان یافت، آن حضرت فرمان داد تا مسلمانان دسته دسته نزد علی (ع) آیند و به او برای چنین فضیلتی تبریک گویند. «پیشاپیش کسانی که به امیر مؤمنان تبریک گفتند، ابوبکر و عمر بودند، عمر بن خطاب می گفت: به! به! ای فرزند ابوطالب، مولای من، و مولای هر مرد و زن مؤمنی گردیدی.» [24]

این نمایه اصلی با پانزده مقاله، به معرفی کوتاه  و فشرده ازحضرت امیر علیه السلام می پردازد.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] - احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ج 2، ص 74 / محمد بن جریر الطبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری)، بیروت، الاعلمی، ج 4، ص 117 / ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالفکر، ج 3، ص 3911 / الشیخ المفید، الارشاد، قم، بصیرتی، ص 12

[2] - امین‏الاسلام الطبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، تصحیح علی اکبر الغفاری، بیروت، دارالمعرفة، 1399 ق، ص 195. از القاب دیگر آن حضرت می‏توان به «قائد الغرِّ المحجّلین» و «سید الاوصیاء» اشاره کرد.

[3] - نک: ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق سید احمد جقر، قم، اسماعیلیان، 1970، ص 25.

[4] - الشیخ المفید، پیشین، ص 12.

[5] - نهج البلاغه ج 2 ص 157.

[6] - نهج البلاغة ج 2 ص 157-158.

[7] - سوره شعراء آیه 214.

[8] - محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 3، ص 2 ـ 1118.

[9] - همان.

[10] -  13هجری و 618 م.

[11] - اختلاف است که شماره افرادی که در آن روز میان آنها این پیمان بسته شد جمعا چند نفر بودند، مقریزی گفته: پنجاه نفر از مهاجر و پنجاه نفر از انصار بودند، و از ابن جوزی نقل شده که گفته است: من بررسی و تحقیق کرده‏ام و مجموع افرادی را که رسول خدا (ص) در آن روز میان آنها پیمان برادری بست صد و هشتاد و شش نفر بودند و این جریان پنج ماه و به قولی هشت ماه پس از ورود به مدینه انجام شد.

ضمنا باید دانست که این پیمان را رسول خدا (ص) دو بار یکی در مکه و میان مسلمانان مکه و قریش و دیگری در مدینه و میان مهاجرین از یک طرف و انصار از یک سو بست، و در هر دو مرتبه علی بن ابیطالب را برادر خود گردانید.

و بد نیست‏بدانید که در پیمان برادری مکه از جمله حمزه را با زید بن حارثة و ابو بکر را با عمر، عثمان را با عبد الرحمن بن عوف، زبیر را با عبد الله مسعود، عبیدة بن حارث را با بلال و مصعب بن عمیر را با سعد بن ابی وقاص برادر ساخت.

و در پیمان مدینه نیز از جمله حمزه را با زید، جعفر بن ابیطالب را که در حبشه به سر می‏برد با معاذ بن جبل، ابو بکر را با خارجة بن زید، عمر را با عتبان بن مالک، عثمان را با اوس بن ثابت، ابو عبیدة جراح را با سعد بن معاذ، عمار بن یاسر را با حذیفة بن یمان، سلمان فارسی را با ابو درداء و ابوذر را با منذر بن عمرو. . . برادر ساخت.

و این را هم بدانید که داستان پیمان برادری و اخوت علی (ع) را با رسول خدا (ص) در مکه و مدینه بیش از بیست نفر از سیره نویسان و محدثین اهل سنت در کتاب های خود نقل کرده‏اند. که برای اطلاع بیشتر می‏توانید به کتاب الصحیح من السیره، ج 3، ص 60، احقاق الحق و کتابهای دیگر مراجعه کنید.

[12] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 14، ص 250. « به نقل از: آیت الله سبحانی، فروغ ولایت، ص 88 تا 94 »

[13] - یوسف المزی، تهذیب الکمال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413، ج 20، ص 484 / علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 288 / سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، مقدمه السید محمدصادق بحرالعلوم، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 275.

[14] - محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 2، ص 4 ـ 253.

[15] - محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 2، ص 300ـ302 ابن هشام، پیشین، ج3، ص 55 ـ 242 / الشیخ المفید، پیشین، ج 1، ص 125.

[16] - دانشنامه امام علی علیه السلام، ج8، ص186.

[17] - همان، ص190.

[18] - همان، ص 192.

[19] - شیخ مفید، الارشاد، ج1، ص150- 154. «به نقل از همان»

[20] - طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج3، ص131؛ شیخ مفید، الارشاد ج1، ص54، ابن اثیر، الکامل، ج2، ص205. «به نقل از همان»

[21] - دانشنامه امام علی علیه السلام، ج8، ص209-211.

[22] - سوره عمران، آیه 61. « فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَت اللَّهِ عَلی الْکذِبِینَ*  هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

[23] - سوره مائده آیه 67.

[24] - جامع‏الاخبار، ص 10 و از او در بحارالانوار، ج 37، ص 166 و مناقب آن را از خبر ابوسعید خدری و از شرف المصطفی از براء بن عازب و از التمهید باقلانی نقل کرده است و معنای آن را هم از سمعانی ذکر کرده است و در بحارالانوار، ج 37، ص 107 از أمالی شیخ صدوق از ابی هریره آمده است و فخر رازی آن را در تفسیر مفاتیح الغیب، ج 3، ص 433 آورده است و علامه امینی در الغدیر، ج 1، ص 272 ـ 282 به طور مفصل این مطلب را از 60 مصدر نقل کرده است. «به نقل از  مجله معرفت > شماره 63   مقاله: از مدینه تا غدیر » و دانشنامه امام علی علیه السلام، ج8، ص217.

علی علیه السلام از ولادت تا هجرت

علی علیه السلام در خانه خدا دیده به جهان گشود و در کودکی به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله رفت تا پرورده تربیت محمدی گردد، پیوسته با پیامبر بود و قبل از دیگران به او ایمان آورد، در یوم الانذار تنها او بود که دعوت پیامبر را پذیرفت. از هفده تا بیست سالگی  همراه سایر بنی‏هاشم در شعب ابوطالب و در محاصره اقتصادی به سر برد... و بسا پدرش «ابوطالب که بر جان پیغمبر می‏ترسید. شب هنگام نزد بستر پیامبر می‏رفت و او را بر می‏خیزانید و علی را به جای وی می‏خواباند. ..

او پس از پایان محاصره، با مرگ پدرش ابوطالب، نه تنها کم‏ترین تردیدی در مورد حمایت از پیامبر به خود راه نداد، بلکه بر میزان آن افزود و در «لیلة المبیت» (618 م) که قریب 23 سال از عمرش می‏گذشت، خود را سپر بلای پیامبر قرار داد و در بستر حبیب خود آرمید تا وی از گزند دشمنان دور شود و سپس در هفتم ربیع الاول (31 شهریور) سال اول هجرت با مادرش فاطمه بنت اسد، فاطمه دختر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ـ که بعدها همسر او شد ـ و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب (دختر عمویش) از مکّه به مدینه هجرت کرد و این در حالی بود که جدایی وی از پیامبر در زمان هجرت، افزون بر محافظت از پیامبر، رسالت سنگین ادای امانت‏های مردم را که نزد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وجود داشت، بر دوش او نهاده بود [1] ...

 این نمایه با ده نمایه فرعی و 50 مقاله به لحاظ تاریخی به بررسی شعاعی از حوادث زندگی سراسر افتخار و پر فراز و نشیب حضرت امیر، از تولد تا هجرت آن حضرت به همراه خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله می پردازد و گوشه ای از حقایق مبهوت کننده زندگی حضرت امیر را بازگو می نماید.  

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] - ابن هشام، پیشین، ج 2، ص 129 / محمد بن جریر طبری، پیشین، ج 2، ص 106 / احمد بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق و مقدمه الدکتور سهیل زکار والدکتور ریاض،بیروت،دارالفکر،1417،ج2،ص 346. به نقل از مجله شیعه شناسی شماره 3 مقاله : سیری در زندگانی امام اول شیعیان

امام علی علیه السلام از هجرت تا غدیر

این دوره از حیات طیبه حضرت امیر آکنده از حوادث سخت و فداکاری های بسیار برای پیروزی و حفظ اسلام می باشد. سختی ها و مرارت های بسیاری که با شیرینی مصاحبت و بهره گرفتن دائمی از محضر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و زندگی در کنار فاطمه زهرا سلام الله علیها همراه بود و می توان گفت برای آن حضرت شیرین ترین دوران زندگی محسوب می شود.     

... از این پس علی (ع) پیوسته در کنار رسول خدا بسر می برد و در جنگ ها شرکت داشت. هنگامی که پیامبر (ص) بین اصحاب پیمان برادری بست خود نیز در این پیمان اخوت شرکت ‏جسته و علی (ع) را به عنوان برادر خویش انتخاب کرد، و بدو که در مراسم مزبور ایستاده بود و برادر شدن یک یک از مهاجر و انصار را نظاره می‏نمود رو کرده و فرمود:

- تو هم برادر من باش.

و این یکی از موارد استثنایی بود که میان دو نفر که هر دو مهاجر بودند عقد اخوت و برادری بسته می‏شد. [1]  ...

این نمایه با 14 نمایه ی فرعی و 64 مقاله به حوادث هجرت تا غدیر می پردازد.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] - اختلاف است که شماره افرادی که در آن روز میان آنها این پیمان بسته شد جمعا چند نفر بودند، مقریزی گفته: پنجاه نفر از مهاجر و پنجاه نفر از انصار بودند، و از ابن جوزی نقل شده که گفته است: من بررسی و تحقیق کرده‏ام و مجموع افرادی را که رسول خدا (ص) در آن روز میان آنها پیمان برادری بست صد و هشتاد و شش نفر بودند و این جریان پنج ماه و به قولی هشت ماه پس از ورود به مدینه انجام شد.

باید دانست که این پیمان را رسول خدا (ص) دوبار یکی در مکه و میان مسلمانان مکه و قریش و دیگری در مدینه و میان مهاجرین از یک طرف و انصار از یک سو بست، و در هر دو مرتبه علی بن ابیطالب را برادر خود گردانید.

و در پیمان برادری مکه از جمله حمزه را با زید بن حارثة و ابو بکر را با عمر، عثمان را با عبد الرحمن بن عوف، زبیر را با عبد الله مسعود، عبیدة بن حارث را با بلال و مصعب بن عمیر را با سعد بن ابی وقاص برادر ساخت.

و در پیمان مدینه نیز از جمله حمزه را با زید، جعفر بن ابیطالب را که در حبشه به سر می‏برد با معاذ بن جبل، ابو بکر را با خارجة بن زید، عمر را با عتبان بن مالک، عثمان را با اوس بن ثابت، ابو عبیدة جراح را با سعد بن معاذ، عمار بن یاسر را با حذیفة بن یمان، سلمان فارسی را با ابو درداء و ابوذر را با منذر بن عمرو. . . برادر ساخت.

داستان پیمان برادری و اخوت علی (ع) را با رسول خدا (ص) در مکه و مدینه بیش از بیست نفر از سیره نویسان و محدثین اهل سنت در کتابهای خود نقل کرده‏اند. که برای اطلاع بیشتر می‏توانید به کتاب الصحیح من السیره، ج 3، ص 60، احقاق الحق و کتابهای دیگر مراجعه کنید. «به نقل از: رسولی محلاتی، «زندگانی حضرت محمد(ص)» ص 273 .»


--------------------------------------------------------------------------------------------------------

1 - (مقالات) هجرت به مدینه

امام علی علیه السلام، از غدیرخم تا پایان دوران خلفا

غدیر از اساسی ‏ترین برنامه‏ های پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دوام و عزت و شکوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجة ‏الوداع آخرین رسالت ‏خویش را انجام داد. زیرا خدایش فرموده بود: *یأَیهَا الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیک مِن رَّبِّک وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَفِرِینَ* [1]

ای پیامبر، آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرسانده‏ای؛ خداوند تو را از گزند مردم نگه می‏دارد. خداوند گروه کافران را هدایت نمی‏کند. [2]

ولی طولی نکشید که ابلاغ پیامبر (ص) در غدیر نادیده گرفته شد و در برابر فرمان او بر تخلف نکردن از لشگر اسامه ایستادگی شد، و شد آنچه که در سقیفه شد و ظلم هایی که بر اهلبیت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت که تنها بارقه ای از آن به ما رسیده است؛ و نشانه ای که در پنهان ماندن قبر حبیبه مصطفی فاطمه زهرا سلام الله علیها، گواه خشم او  بر ناسپاسان وجود نازنین محمدی و اهلبیت پاکش گشت.

این نمایه با 11 نمایه فرعی و 150 مقاله به بررسی موضوعات و رویدادهای زندگی حضرت امیر از غدیر خم تا پایان دوره خلیفه سوم به ترتیب زمانی می پردازد.    


--------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] - سوره مائده آیه 67.

[2] - برابر نقل اسباب النزول واحدی نیشابوری، ص 135 و تفسیر کبیر فخر رازی، ج 12، ص‏49 - 50. شان نزول آیه، غدیر خم و معرفی علی بن‏ابی‏طالب(ع) بوده است. «به نقل از  ماهنامه کوثر ، شماره 2 مقاله: غدیر در سیره اهل بیت (ع) »


--------------------------------------------------------------------------------------------------------

1 - (مقالات) از مدینه تا غدیر

امام علی علیه السلام، از خلافت تا شهادت

... در تاریخ  خلافت اسلامی هیچ خلیفه‏ای مانند علی علیه السلام با اکثریت قریب به اتفاق آراء برگزید نشده است. این تنها امام علی علیه السلام است که خلافت را از این راه به دست آورد و به عبارت بهتر زمامداری از این راه به علی علیه السلام رسید.

امام علیه السلام در یکی از سخنان خود کیفیت ازدحام و استقبال بی سابقه مردم را برای بیعت ‏با او چنین توصیف می‏کند:

«حتی انقطعت النعل وسقط الرداء و وطئ الضعیف و بلغ من سرور الناس ببیعتهم ایای ان ابتهج ‏بها الصغیر و هدج الیها الکبیر و تحامل نحوها العلیل و حسرت الیها الکعاب‏» [1]

بند کفش بگسست و عبا از دوش بیفتاد و ناتوان زیر پا ماند  وشادی مردم از بیعت‏ با من به حدی رسید که کودک خشنود شد و پیر و ناتوان به سوی بیعت آمد و دختران برا ی مشاهده منظره بیعت نقاب از چهره به عقب زدند.

... محیطی  که امام علیه السلام از حکومت‏ سیزده ساله عثمان به ارث برد محیط و فور نعمت و غنیمت‏ بود که از پیشرفت مسلمانان در کشورهای مختلف به دست آمده بود. وجود نعمت و وفور غنیمت مشکلی نبود که علی علیه السلام نتواند گره آن را باز کند؛ مشکل نحوه توزیع آن بود. زیرا از اواخر حکومت ‏خلیفه دوم و در طی دوره حکومت عثمان، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و روش خلیفه نخست دگرگون شده بود و گروهی زورمند یا وابسته به خاندان خلافت غنائم جنگی را به خود اختصاص داده بودند و در نتیجه اختلاف طبقاتی شدید و نارضایتی عجیبی پدید آمده بود.

تا سال بیستم [2] ، غنائم واموال را ذخیره نمی‏کردند بلکه فورا آن را میان مسلمانان بطور مساوی تقسیم می‏کردند. اما خلیفه دوم دست ‏به تاسیس «بیت المال‏» زد و برای اشخاص، به حسب مراتب آنان، حقوق تعیین کرد و برای این کار دفتری اختصاص داد...

عمر مدعی بود که ازاین طریق می‏خواهد اشراف را به اسلام جلب کند. ولی در آخرین سال از عمر خود می‏گفت که اگر زنده بماند همان طور که پیامبر اموال را به طور مساوی تقسیم می‏کرد او نیز به طور مساوی تقسیم خواهد کرد. [3]

این کار عمر پایه اختلاف طبقاتی در اسلام شد و در دوران عثمان شکاف عمیقتر واختلاف شدیدتر گردید.

علی علیه السلام، که وارث چنین محیطی بود و می‏خواست مردم را به روش و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باز گرداند و امتیاز طبقاتی را ازمیان بردارد و غنائم را بالسویه تقسیم کند، قهرا در مسیر خود با مشکلاتی رو به رو بود، زیرا تقسیم بالسویه غنائم منافع گروههایی را به خطر می‏انداخت.

علی علیه السلام  در روز دوم بیعت، روز شنبه نوزدهم ذی الحجة الحرام سال 35 هجری، بر بالای منبر رفت ودر ضمن یک سخنرانی مبسوط چنین گفت:

«...مردم! من شما را به راه روشن پیامبر وادار می‏سازم واوامر خویش را در میان جامعه جاری می‏کنم. به آنچه می‏گویم عمل کنید واز آنچه باز می‏دارم اجتناب ورزید. (سپس از بالای منبر به سمت راست و چپ نگاه کرد و افزود:) ای مردم! هرگاه من این گروه را که در دنیا فرو رفته‏اند و صاحبان آب و ملک و مرکبهای رهوار و غلامان و کنیزان زیبا شده‏اند از این فرو رفتگی باز دارم و به حقوق شرعی خویش آشنا سازم، بر من انتقاد نکنند و نگویند که فرزند ابوطالب ما را از حقوق خود محروم ساخت. آن کس که می‏اندیشد که به سبب مصاحبتش با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر دیگران برتری دارد باید بداند که ملاک برتری چیز دیگر است. برتری از آن کسی است که ندای خدا و پیامبر را پاسخ بگوید و آیین اسلام را بپذیرد. در این صورت، همه افراد، از نظر حقوق، با دیگران برابر خواهند بود. شما بندگان خدا هستید و مال، مال خداست و میان شما بالسویه تقسیم می‏شود. کسی بر کسی برتری ندارد. فردا بیت المال میان شما تقسیم می‏شود و عرب و عجم در آن یکسان هستند». [4]

تاریخ صحیح و سخنان امام علیه السلام حاکی است که در بیعت مردم با آن حضرت کوچکترین اکراه و اجباری در کار نبوده است و بیعت کنندگان با کمال رضایت، هرچند با انگیزه های گوناگون، دست علی علیه السلام را به عنوان زمامدار اسلام می‏فشردند. حتی طلحه و زبیر، که خود را همتای آن حضرت می‏دانستند، به امید بهره‏گیری از بیعت ‏یا از ترس مخالفت‏ با افکار عمومی، به همراه مهاجر و انصار با امام علیه السلام بیعت کردند. طبری در مورد بیعت این دو نفر دو دسته روایت نقل می‏کند، ولی آن گروه از روایات را که حاکی از بیعت اختیاری آنان با امام است ‏بیش از دسته دوم در تاریخ خود می‏آورد و شاید همین کار حاکی از آن است که این مورخ بزرگ به دسته نخست روایات بیش از دسته دوم اعتماد داشته است. [5]

سخنان امام علیه السلام در این مورد، گروه نخست از روایات را به روشنی تایید می‏کند. وقتی این دو نفر پیمان خود را شکستند و بزرگترین جرم را مرتکب شدند، در میان مردم شایع کردند که آنان با میل و رغبت‏ با علی بیعت نکرده بودند. امام علیه السلام در پاسخ آن دو فرمود:

زبیر فکر می‏کند که با دست‏خود بیعت کرد نه با قلب خویش، نه چنین نبوده است. او به بیعت اعتراف کرد و ادعای پیوند خویشاوندی نمود. او باید بر گفته خود دلیل و گواه بیاورد یا اینکه بار دیگر به بیعتی که از آن بیرون رفته است ‏بازگردد. [6]

امام علیه السلام در مذاکره خود با طلحه و زبیر پرده را بیشتر بالا می‏زند و اصرار آنان را بر بیعت ‏با خود یاد آور می‏شود؛ آنجا که می‏فرماید:

«و الله ما کانت لی فی الخلافة رغبة و لا فی الولایة اربة و لکنکم دعوتمونی الیها و حملتمونی علیها». [7]

من هرگزبه خلافت میل نداشتم و در آن برای من هدفی (سوء) نبود. شماها مرا به آن دعوت کردید و بر گرفتن زمام آن واداشتید.

امیرالمؤمنین  علیه السلام خود در وصف این بیعت می‏فرماید: لم تکن بیعتکم فلته [8] ؛ «بیعت‏شما ناگهانی و بدون تامل نبود» . در جای دیگر می‏فرماید: انی لم اردالناس حتی ارادونی و لم ابایعهم حتی بایعونی . . . و ان العام لم تبایعنی لسلطان غالب و لا لعرض حاضر؛ «من آهنگ مردم نکردم تا آنها (خود) آهنگ من کردند . من از آنها بیعت نخواستم تا آنها (خود) با من بیعت کردند . . . بیعت کردن مردم با من بدان سبب نبود که مرا قدرتی است غالب یا مالی است مهیا .» [9] و نیز فرمود: بایعنی الناس غیر مستکوهین و لا مجبرین بل طائعین مخیرین؛ «مردم با من بیعت کردند نه از روی اکراه یا اجبار بلکه به رضا و اختیار .» [10] ...

این نمایه با 8 نمایه ی فرعی و 96 مقاله به تبیین حوداث دوران خلافت تا شهادت می پردازد.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] - شرح نهج البلاغه عبده، خطبه 224. به نقل از:آیت الله جعفر سبحانی، فروغ ولایت ص 366 تا 372

[2] - تاریخ یعقوبی(چاپ اول، 1384ه.ق) ج‏2، ص‏143. به نقل از: همان

[3] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، طبع مصر، ج‏2، ص‏143. به نقل از: همان

[4] - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج‏7، ص‏37. به نقل از:آیت الله جعفر سبحانی، فروغ ولایت، 375 .

[5] - در تاریخ طبری، طبع بولاق، ج‏5، ص‏153- 152 این مطلب از سه طریق نقل شده است. به نقل از: همان

[6] - شرح نهج البلاغه عبده، خطبه‏7. به نقل از: همان

[7] - شرح نهج البلاغه عبده، خطبه‏200. به نقل از: همان

[8] - نهج البلاغه، ترجمه آیتی، خطبه 136، به نقل از: فصلنامه ندای صادق شماره 23 مقاله : آزادی در حکومت امام علی (ع)

[9] - نهج البلاغه، ترجمه آیتی، نامه 54 ،به نقل از:همان

[10] - نهج البلاغه، ترجمه آیتی، نامه 1، به نقل از: همان

فضائل و مناقب امام علی علیه السلام

... امیرالمؤمنین  علی بن ابیطالب (ع) عصاره نظام آفرینش است ... به گونه‏ای که اگر نظام تکوین به صورت انسان کامل متمثل گردد، همان حضرت علی (ع) خواهد بود و اگر حقیقت انسان کامل مانند علی بن ابیطالب (ع) به صورت جهان عینی متبلور شود، جهان کنونی خواهد شد ... از این رو آن حضرت درباره خویش فرمود: «ما لله آیة اکبر منی‏» [1]  برای خداوند نشانه‏ای بزرگتر از من نیست. چنان که چیزی بزرگتر از مجموع جهان نیست.

راز این آیت کبرا بودن را باید در مظهریت انسان کامل برای اسم اعظم الهی جستجو کرد... و اثر این هماهنگی کامل انسان معصوم و جهان را می‏توان در علم غیب انسان کامل نسبت ‏به آن چه در جهان می‏گذرد و نیز تاثیر وی در آن را به اذن خداوند، مشاهده نمود.

انسان کامل هم چون حضرت علی بن ابیطالب (ع) همتای قرآن حکیم است... انسان کاملی که طبق حدیث متواتر «ثقلین‏» کفو و همتای قرآن مجید است و در هیچ مرحله‏ای او جدا نخواهد بود و آن حدیث این است: «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض؛ من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می‏گذارم یکی قرآن کتاب خدا است و دیگری عترت من و اهل بیت من . اگر کسی به آن دو تمسک کند هرگز گمراه نخواهد شد و این دو از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من (پیامبر) وارد شوند.» [2] ...

چون انسان کامل همتای قرآن حکیم است،... معرفت او که همانا مساس علمی با آن ذات مقدس است، بدون طهارت میسور نخواهد بود. زیرا قرآن و هر حقیقت دیگر که معادل آن باشد از تماس غیر طاهر مصون است چنان که فرمود: «لایمسه الا المطهرون‏» [3]  قرآن را جز پاکان مس نمی‏کنند. از این رو گروهی که معاصر حضرت امیرالمؤمنین (ع) بوده و او را از نزدیک می‏دیدند و یا بعد از شهادت آن حضرت، در سنت و سیرت او مطالعه کرده و می‏کنند، لیکن از طهارت روح طرفی نبسته بودند، مقام منیع آن حضرت را نیافتند و به او معرفت پیدا نکردند؛ زیرا آن‏ها اهل نظر و نگاه بوده‏اند ولی هیچ کدامشان اهل بصر و دیدن نبوده‏اند. خداوند درباره چنین افرادی نسبت‏به رسول اکرم (ص) فرموده است: «و ان تدعوهم الی الهدی لایسمعوا و تراهم ینظرون الیک و هم لایبصرون؛ و اگر آن ها را به راه هدایت‏بخوانید، نخواهند شنید، تو می‏بینی که آن‏ها در تو می‏نگرند ولی آن‏ها نمی‏بینند، آن‏ها از بصیرت بی‏بهره‏اند .» [4]

...و بنابراین که امیرالمؤمنین (ع) همتای جهان آفرینش باشد، معرفت آن حضرت (ع) نظیر شناخت جهان عینی، دارای مراتب متنوع است، زیرا مبنای معرفت ‏برخی، حس و تجربه احساسی است، و مدار شناخت ‏بعضی، تعقل و برهان عقلی است و پایه ادراک گروه دیگر، شهود و عرفان قلبی. آنانکه موجودهای عینی جهان آفرینش را با مبنای حس و تجارب احساسی می‏شناسند، اساس معرفت علی بن ابیطالب (ع) را در بررسی تاریخی و گزاره‏های سمعی و بصری جستجو می‏نمایند و از عمق و سمک معارف عقلی آن حضرت (ع) محرومند.

آنان که حقایق جهان عینی را با براهین عقلی می‏فهمند، با تحلیل حکیمانه نهج البلاغه و دیگر مآثر و آثار قیم آن حضرت از عمق دریای علم و از سمک و ارتفاع آسمان دانش علوی در حد علم حصولی و شناخت مفهومی بهره‏مند می‏گردند، ولی از شهود عینی علوم  آن حضرت (ع) بی‏نصیب‏اند، و آنان که اسمای حسنای الهی را با مشاهد قلبی می‏یابند و با عین الیقین، آیات خداوند را می‏نگرند گرچه از دیگران در معرفت اسرار علوی کامیابند، لیکن از اکتناه مقام علمی آن حضرت (ع) محروم خواهند بود .

غرض آنکه شحرور شهود همانند طایر تفکر به کنه مقام امیرالمؤمنین (ع) پر نمی‏کشند و هر پرنده در برابر فرمان «لایرقی الی الطیر» [5]  مقصوص الجناح و پرشکسته خواهد بود...

 

این نمایه با هشت نمایه فرعی و 129 مقاله، در حد توان خود سعی بر ارائه تصویر قطراتی از اقیانوس بیکران فضائل حضرت امیر علیه السلام دارد.


--------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1] - اصول کافی، ج‏1، ص ‏207، ح‏3 . به نقل از مجله پاسدار اسلام شماره 231 مقاله: معرفت علی (ع) و ولایت الهی

[2] - اثبات الهداة، ج‏1، ص ‏735. به نقل از: همان

[3] - سوره واقعه، آیه ‏79 .

[4] - سوره اعراف، آیه ‏198.

[5] - نهج البلاغه، خطبه ‏3 .

--------------------------------------------------------------------------------------------------------

مطالب فوق برگرفته ازسایت حوزه به نشانی:

http://www.hawzah.net/Hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=4937 میباشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد