Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

حضرت امام محمدتقی(ع)

 

امام محمد تقی(ع)

آخر ذیعقده سالروز شهادت امام محمد تقی (علیه السلام) جواد الائمه نهمین خورشید آسمان امامت است.

نام ایشان محمد والقاب مبارکشان (جواد ) و(تقی ) وکنیه حضرت ابوجعفر می باشد.

امام جواد (علیه السلام) درروز دهم رجب سال 195 هجری قمری درمدینه دیده به جهان گشودند ودرسال 220 هجری قمری درسن 25 سالگی براثر زهری که همسرشان ام الفضل بدستور معتصم به ایشان خورانید شربت شهادت نوشیدند .

دوران امامت حضرت هفده سال بوده که بیشترآن دردوران خلافت مأمون وحدود دوسال ونیم آن درعصر معتصم گذشت . ایشان که تنها فرزند امام رضا (علیه السلام) بودند درهنگام شهادت پدربزگوارشان هشت سال داشته ودرمدینه می زیستند. مأمون پس ازبه شهادت رساندن امام رضا(علیه السلام) درهمان سال به بغداد رفت ودرمقابل امام جواد( علیه السلام) یک سیاست سه بعدی در پیش گرفت :

1- دردرجه اول می خواست باتظاهر به بستگیهای سببی و نسبی باامامان شیعه ازمقبولیت ومحبوبیت آنان به نفع خود استفاده کند، طبق همین سیاست امام جواد (علیه السلام) راازمدینه به بغداد فراخواند ودختر خود ام الفضل راکه نه ساله بود به عقد ایشان درآورد تاازقدرت اجتماعی ونفوذ ایشان درجهت کسب پایگاه مردی مستحکم برای خود سود ببرد .

2- روش دوم مأمون این بود که امام را دائماً تحت مراقبت قراردهد وفعالیتهای ایشان راشدیداً کنترل نماید تاامام نتواند با استفاده ازمقبولیت عمومی وپایگاه نیرومند مردمی انقلاب کنند که باطرح نقشه ازدواج دخترش با امام جواد (علیه السلام) به این مقصود نیز نائل می گشت.

3- مأمون درصدد بود باشیوه های مختلف چهره امام را لکه دار کند وپایگاه مردمی ایشان را تضعیف نماید ، مناظره های که درسالهای آغاز دوران امامت امام جواد (علیه السلام) در دربار ترتیب داده شد وطی آن مأمون علمای زبردست مذاهب مختلف را می گماشت تا مسائل مشکل کلامی وفقهی وفلسفی را باامام مطرح سازند، به منظوردست یابی به همین هدف بود .

پس ازآن ازدواج تحمیلی، امام جواد (علیه السلام) به مدینه بازگشتند وحدود پانزده سال باهمسرشان درمدینه زندگی کردند ، اما چون ام الفضل نازا بود ، همین امرباعث شد که امام جواد (علیه السلام) باکنیز مغربیه ای بنام سمانه ازدواج نمایند که ثمره این ازدواج تولد حضرت امام علی النقی (علیه السلام) دهمین پیشوای شیعیان جهان گردید.

مأمون درهفدهم رجب سال 218 هجری قمری ازدنیا رفت وبرادرش معتصم به جای او برمسند خلافت نشست . با روی کارآمدن معتصم فشار رژیم نسبت به امام جواد (علیه السلام) بیشتر شد چون مأمون روش تزویر را ترجیح می داد ولی معتصم معتقد به زوربود . وازآنجا که امام جواد (علیه السلام) به واسطه مقام امامت وپیشوایی شیعه شهرت وعظمت کافی بدست آورد بود و دستگاه خلافت معتصم نگران بود که مبادا حرکتی به رهبری امام برضد حکومت مرکزی ترتیب داده شود ، ازاین رو در28 ماه محرم سال 220 هجری قمری حضرت راازمدینه به بغداد دعوت نمود . هرچند این دعوت بااحترام وتعظیم صورت گرفت ولی درحقیقت امر، احضاراجباری وهدف این بود که حضرت زیرنظرمستقیم خلیفه قرارگیرند.

دراین ایام معتصم وجعفربن مأمون برادر ام الفضل اوراتحریک کردند که امام را مسموم کرده به شهادت برساند ازاینرو سمی را درانگور تزریق کرده برای ام الفضل فرستادند که اونیزآنرا درون کاسه ای گذاشت ودرمقابل همسرجوانش حضرت امام محمدتقی(علیه السلام) قرار داد .

شهادت ومسمومیت امام جواد (علیه السلام) یکی از غم انگیزترین صحنه های شهادت درراه خداست ، چنانکه پدربزرگوارشان حضرت امام رضا (علیه السلام) ازآن خبرداده بودند.

 کمی بعداز تولد امام جواد (علیه السلام) حضرت امام رضا (علیه السلام) درسخنان کوتاهی خطاب به اصحابشان فرمودند :

« خداوند فرزندی نصیبم کرد که همچون موسی بن عمران (علیه السلام) شکافنده دریاهاست ومادرش بسان مادرعیسی پاک ومقدس است ولی اوبه ظلم کشته می شود بطوریکه فرشتگان آسمان براومی گیرند وخداوند بردشمن اووبرکسی که به اوستم نماید، غضب می کند واورا به عذابی دردناک گرفتار می سازد.»

آری، آن بزرگوار درجوانی درحالیکه 25 بهار بیشتر از عمر شریفشان نگذشته بود اینگونه مظلومانه به شهادت رسیدند ایشان نیزمانند پدربزرگوارشان دردیار غربت مهمان بوده وبه شهادت رسیدند به راستی عجیب مهمان نوازی کردند.  

  منبع:سایت شبکه امام صادق به نشانی:

http://www.imam-sadiq.net/Monasebat/bank/s_imam9/Main.asp

 

معجزات و کرامات

معجزه و کرامت به اذن خداوند سبحان از نشانه های ائمه معصومین (ع) است . نمود معجزات و کرامات ائمه اطهار(ع) از آغاز دوره امامت امام جواد(ع) به بعد در زندگی و سیره معصومین (ع) از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ چرا که محدودیت شدید ائمه در این دوره از سوی مخالفین و ظهور فرقه ها و نحله های گوناگون موجب گشت تا امام جواد (ع) و ائمه پس از او برای اثبات حقانیت و امامت خویش بیش از ائمه قبل، از قدرتی که خداوند سبحان در این خصوص به آنها عطا کرده بود استفاده کنند. شفای چشم
محمد بن میمون می گوید : به همراه امام رضا(ع) در مکه بودم. به حضرت عرض کردم می خواهم به مدینه بروم, نامه ای برای ابی جعفر بنگار تا با خودم ببرم .امام رضا(ع) تبسمی کرد و نامه ای نوشت . به مدینه رفتم در حالیکه چشمهایم به دردی مبتلا بود . به درب خانه امام جواد (ع) رفتم, نامه را تحویل دادم . موفق غلام امام , گفت : سر نامه را بگشا و در پیش روی امام قرار ده . این کار را کردم.
آنگاه حضرت جواد (ع) فرمود : ای محمد وضعیت چشمت چگونه است ؟ عرض کردم یا بن رسول الله , همانگونه که مشاهده می فرمایید بیمار است و نورش رفته است .
حضرت جواد (ع) دستش را دراز کرد , بر چشمم کشید , بیناییم چون سالمترین زمانش گشت . دستها و پاهای حضرت را بوسیدم و در حالی بازگشتم که بینایی ام را بازیافته بودم و این در زمانی بود که سن حضرت کمتر از سه سال بود. (1)

 

آزادی از زندان
اباصلت می گوید : پس از دفن حضرت رضا(ع) , به دستور ماُمون یک سال زندانی شدم. پس از یک سال از تنگی زندان و شب نخوابی به ستوه آمدم ، دعا کردم و برای رهایی از زندان محمد(ص) و آل محمد (ص) متوسل شوم. از خداوند خواستم به برکت آل محمد (ص)در کار من گشایشی انجام دهد . هنوز دعایم به آخر نرسیده بود که حضرت ابی جعفر(ع) نجات بخش گرفتاران عالم , وارد زندان شد و فرمود: ای اباصلت از تنگنای زندان بی تاب شده ای .عرض کردم به خدا سوگند سخت بی تابم .
فرمود: برخیز , دستی به زنجیرها زد و غل و زنجیرها از دست و پای من بر زمین افتاد. سپس دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد .نگهبانان در حالی که مرا نظاره می کردند , توان سخن گفتن با مرا نداشتند و از زندان خارج شدم . سپس حضرت فرمود : برو در امان خدا که هرگز نه دست مامون به تو می رسد و نه دست تو به مامون.
اباصلت می گوید : همانگونه که حضرت فرمود تا حال مامون را ندیده ام. (2)


خشک شدن دست نوازنده
محمد بن ریان نقل می کند : مامون برای رسیدن به هدفش (بدنام کردن حضرت امام جواد(ع) ) همه نوع نیرنگی را در خصوص امام جواد(ع) به کار برد اما هیچ کدام از آنها برای وی سودی نداشت . به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد (ع), صد کنیز زیبا را انتخاب کرد که هر یک جامی پر از گوهر درخشان در دست داشتند .مامون به کنیزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جایگاه دامادی به استقبال وی رفته و به او خوشامد گویند .کنیزکان به سوی حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولی امام هیچ التفاتی به آنها نکرد .
در دربار مامون مردی به نام مخارق که ریشی بلند وصوتی خوش داشت و عود می نواخت وجود داشت . وی به مامون گفت من توان آنرا دارم که نقشه ات را - وادار کردن حضرت به لهو و لعب - عملی سازم . از اینرو در مقابل امام جواد (ع) نشست و شروع به خواندن آواز کرد. کسانی که در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگامیکه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خوانی کرد, امام جواد (ع) سر مبارک خود را متوجه او کرد و بر وی نهیب زد و فرمود: "اتق الله یا ذالعثنون " از خدا بترس ای ریش بلند . دست مخارق از حرکت ایستاد , عود از دستش افتاد و دیگر هرگز نتوانست عود بنوازد.
روزی مامون از بلایی که بر سر مخارق آمده بود از وی سئوال کرد . مخارق پاسخ داد چون امام جواد(ع) بر من نهیب زد چنان ترسی از هیبت او بر من مستولی شد که دستم فلج شد و هرگز بهبود نیافت . (3)
شهادت عصا بر امامت
یحیی بن اکثم از علمای دربار عباسی می گوید : روزی برای زیارت قبر رسول خدا (ص) رفته بودم که امام جواد (ع) را دیدم, با او در خصوص مسائل گوناگونی مناظره کردم , همه را پاسخ داد. به او گفتم : خواستم از شما چیزی بپرسم اما شرم دارم از پرسش.
امام فرمودند : بدون آنکه سئوالت را بپرسی من پاسخ آنرا می دهم . تو میخواهی بپرسی امام کیست ؟
گفتم : آری به خدا سوگند همین است ؟!
فرمود: منم
گفتم: بر این مدعا نشانه و حجتی دارید ؟ در این لحظه عصایی که در دست امام بود به سخن آمد و گفت : " اّنه مولایی امام هذا الزمان و هو الحجة "همانا مولای من حجت خداوامام این زمان است. (4)
میوه دادن درخت سدر
شیخ مفید در ارشاد نقل می کند : زمانی که حضرت جواد (ع) با همسرش ام الفضل از بغداد به مدینه مراجعت کرد, به کوفه که رسید مردم او را مشایعت کردند , هنگام غروب در خانه مسیب فرود آمد و به مسجد وارد شد .
در صحن مسجد درخت سدری قرار داشت که هنوز میوه آن به بار ننشسته بود, امام کوزه آبی خواست و در پای آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه کرد .امام در رکعت نخست سوره حمد و اذا جاءنصرالله و در رکعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پیش از رکوع قنوت گرفت. پس ازخواندن رکعت سوم تشهد و سلام داد . پس از نماز مدتی در حال نشسته مشغول تعقیبات و ذکر شد, سپس بلند شد و چهار رکعت نماز نافله مغرب را به جای آورد و تعقیب خواند و دو سجده شکر به جای آورد و ازمسجد خارج شد. امام جواد(ع) هنگامی که به کنار درخت سدر رسید, مردم متوجه شدند که آن درخت به بار نشسته و میوه داده است. از این جریان شگفت زده شدند و از میوه آن خوردند در حالی که میوه های سدر هسته نداشت آنگاه حضرت را برای وداع بدرقه کردند. (5)
طی الارض و آزاد کردن زندانی
شیخ مفید و طبرسی از محمد بن حسان و علی بن حسان از علی بن خالد روایت می کنند : زمانی که در سامرا بودم خبر آوردند که مردی که مدعی نبوت است از شام آورده و زندانی کرده اند. برای من شنیدن چنین سخنی گران بود. تصمیم گرفتم به زندانبانان محبت کرده _قلب آنان را به دست آورم - از اینرو با آنان رابطه برقرار کردم و آنان اجازه دادند تا با وی ملاقات کنم . چون به نزد او رفتم بر خلاف شایعات پخش شده او را فردی عاقل و فرهیخته یافتم .
به او گفتم: فلانی به تو نسبت ادعای نبوت داده اند و به همین دلیل نیز زندانی شده ای .
وی گفت : هرگز چنین ادعایی نکرده ام .ماجرای من از این قرار است که در موضع معروف به راس الحسین شام, جایی که سر مبارک حضرت حسین (ع) را در انجا نصب کرده اند, مشغول عبادت بودم که ناگهان شخصی به نزد من امد و گفت بر خیز برویم . بلند شدم و به همراه وی حرکت کردم , کمی که راه رفتیم خودم را در مسجد کوفه دیدم, فرمود :
اینجا را می شناسی ؟ گفتم : بله مسجد کوفه است . او در آنجا نماز خواند من هم نماز خواندم. سپس با هم از آنجا بیرون آمدیم. کمی راه رفتیم, ناگهان خود را در مسجد مدینه مشاهده کردم. وی به رسول خدا (ص) سلام کرد و نماز خواند, من نیز با او نماز خواندم. سپس از آنجا خارج شدیم. مقداری با هم قدم زدیم که ناگاه خود را در مکه دیدم, او کعبه را طواف کرد ,من نیز طواف کردم . سپس از آنجا خارج شدیم, چند قدمی راه نرفته بودیم,که خود را در جای نخست, در شام و در حال عبادت الهی مشاهده کردم. آن مرد رفت, در شگفتی فرو رفته بودم که خدایا این چه کسی و این چه کرامتی بود؟ یک سال از این واقعه گذشت که باز همان مرد آمد. از دیدن او خوشحال شدم. از من خواست که با وی همراه شوم و چون سال گذشته مرا به کوفه , مدینه و مکه برد و به شام بازگرداند. وقتی خواست برود به او گفتم : تو را به خداوندی که چنین قدرتی را به تو عطا کرده است سوگند می دهم که بگویی کیستی ؟
فرمود من محمد بن علی بن موسی بن جعفر هستم .
من این ماجرا را به دوستان و آشنایان بازگو کردم و این ماجرا پخش شد تا اینکه مرا دستگیر و به ادعای نبوت به اینجا آوردند .
گفتم: جریان تو را با محمد بن عبد الملک زیات در میان می گذارم .
گفت : بازگو کن من نامه ای به او که در آن وقت وزیر اعظم معتصم عباسی بود نگاشتم و موضوع را با وی در میان گذاشتم .
وی در زیر نامه من چنین نوشت: نیازی به آزاد کردن او از سوی ما نیست. به کسی که در یک شب او را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و سپس به شام بازگرداند, بگو تا وی را از زندان رهایی بخشد .
علی بن خالد می گوید : پس از مشاهده پاسخ وزیر معتصم عباسی و ناامید شدن از نجات او با خود گفتم :بایدا نزد او رفته و او را دلداری دهم . چون به زندان رفتم , ماموران زندان مضطرب و پریشان از این سوبه آن سو می دویدند .
جریان را پرسیدم : گفتند زندانی مدعی نبوت که در غل و زنجیر در پشت درهای بسته و قفل شده بود معلوم نیست به آسمان پر کشیده یا زیر زمین فرو رفته و یا مرغان هوا اورا شکار کرده اند .
علی بن خالد که فردی زیدی مذهب بود با مشاهده چنین واقعه ای به امامت امام جواد (ع) معتقد و از اعتقاد خوب و راسخی بر خوردار شد. (6)


 نقره از برگ زیتون
ابو جعفر طبری از ابراهیم بن سعید نقل می کند که : حضرت امام جواد (ع) را دیدم که بر برگ درخت زیتون دست می زد و آن برگها به برگ نقره تبدیل می شد . من آنها را از حضرت گرفتم , وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغییری نکردند . دلائل الامامة, ص398 - موسوعة الامام الجواد (ع),ج1,ص228- (7)
طلا شدن خاک
اسماعیل بن عباس هاشمی می گوید : در روز عیدی به خدمت حضرت جواد (ع) رفتم, از تنگدستی به آن حضرت شکایت کردم . حضرت سجاده خود را بلند کرد, از خاک قطعه ای از طلا گرفت. یعنی خاک به برکت دست حضرت به پاره ای طلای گداخته مبدل شد . آن را به من عطا کرد. من آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود . (8)
جای انگشت بر سنگ
عمر بن یزید می گوید : امام محمد تقی(ع)را دیدم. به آن حضرت گفتم: یا بن رسول الله , نشانه امامت چیست ؟
حضرت فرمود: امام کسی است که توان چنین کاری را داشته باشد . دست خود را بر سنگی نهاد و جای انگشتش بر آن ظاهر شد .
نرم شدن آهن

راوی نقل می کند : حضرت امام جواد (ع) را دیدم که آهن را بدون آنکه در آتش نهد می کشید و سنگ را با خاتم خود نقش می زد . (9)
زنده کردن گاو مرده
در سفر امام جواد (ع) از مدینه به بغداد, وقتی حضرت به سر زمین زباله - منطقه واقع در نزدیکی کوفه رسیدند - زن ضعیفی را مشاهده کردند که بر بالای جسد گاوی مرده در کنار راه نشسته و گریه می کند ؛ حضرت علت گریستن زن را از او پرسید .
زن در جواب گفت: یا بن الرسول الله, من زنی ضعیفم, قدرت هیچ کاری را ندارم و این گاو همه سرمایه زندگی ام بود که اکنون مرده است .
حضرت فرمود: اگر خدای متعال آن را زنده کرد چه خواهی کرد ؟ عرض کرد ای پسر رسول خدا همواره سپاسگذار او خواهم بود .
آنگاه حضرت دو رکعت نماز بر جای آورد و درباره دعا کرد؛ سپس با پای مبارک خود به پهلوی گاو زد و حیوان زنده شد . در این هنگام زن فریاد زد که این آقا عیسی بن مریم است .
حضرت فرمود: نه , بلکه او بنده ای از بندگان مورد عنایت خداست , این از اوصیای پیامبران است . (10)

-----------------------------------------------------------------

1- مسندالامام الجواد (ع) ,ص117 - بحارالانوار , ج 50 ,ص 46
2- عیون اخبار الرضا (ع) ,ج 2, ص678.
3- الکافی ,ج1,ص 494 - البحار ,ج50,ص61
4- الکافی ,ج1,ص 353 - الامام الجواد (ع) من المهد الی اللحد , ص 72 .
5- بحار الانوار ,ج83 ,ص100
6- بحارالانوار,ج25,ص376 - الکافی ,ج1,ص492
7- اثبات الهداة , ج3 ,ص 345
8- ا بحارالانوار ,ج 50 ,ص 49 - موسوعة الامام الجواد (ع),ج 1 ,ص 253
9- موسوعة الامام جواد (ع) ,ج1 ,ص 252 .س
10- الثاقب فی المناقب ,ص 503 - مسندالامام الجواد (ع), ص125.

منبع : سایت شبکه امام صادق به نشانی:

http://www.imam-sadiq.net/Monasebat/bank/s_imam9/Keramat.asp

 ولادت امام علیه‏السلام

امام محمدتقی علیه‏السلام در دهم رجب سال 195 ه . ق به دنیا آمد. نام آن حضرت محمد و کنیه او ابوجعفر و مشهورترین القاب او تقی و جواد است. نام مادر امام محمدتقی علیه‏السلام «سبیکه» است و امام رضا علیه‏السلام او را «خیزران» نامید. این بانوی گرامی‏از خاندان «ماریه قبطیه»، همسر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، و در فضایل اخلاقی از برترین زنان عصر خویش بود.

شهادت امام محمد تقی(ع)

امام محمد تقی(ع) درآخرذیقعده سال 220 هجری قمری در بیست و پنج سالگی به سوی اجدادش رخت بربست. مردی که بیست و پنج سال، خورشید را به خجلت واداشت، بیست و پنج بهار را رویاند و شکوفاند و خود فروزان‏تر از خورشید، تابید و درخشید. و اینک، کودکان پژمرده و داغدار و گریان، بهانه‏گیران سایه دست‏هایی‏اند که بر سرشان باران مهر ببارد و بر دامانشان گل عاطفه نثار کند. هم اکنون، پاره زخم‏های دلمان، سرباز کرده است و قناتی از غم، در قنوت نگاه‏مان جاری است. اینک، نِشتر درد به جام‏ها نشسته و غوغای رنج در انبوده دیدگان مظلوم، جا خوش کرده است. اینک، امام جواد علیه‏السلام به رحمت خدا پیوسته است و اهل ولا را به هجران خویش مبتلا ساخته است. او با شهادتش دل‏های شیعه را سوزاند و ما را به سوگ نشاند. آری، کدام دیده است که بر مظلومیت آن شهید جوان نگرید؟ سلام به امام محمدتقی علیه‏السلام که جوادالائمه و امام جوادان و راد مردان و جوانمردان است.

سرود غم

آه... که زهر، چه جگرها از آل رسول دریده و سوخته است. از امام مجتبی علیه‏السلام گرفته، تا حضرت کاظم و امام رضا علیه‏السلام و اینک، جگر امام جواد علیه‏السلام بر اثر مسمومیت با زهر، پاره پاره می‏شود. حضرت، در اتاقی دربسته و چشم انتظار جرعه‏ای آب، با رنج دست به گریبان است و جان می‏بازد و مثل پدرش، خورشید خراسان، غریبانه و با جگری پاره پاره به شهادت می‏رسد. سلام بر او که نامش با صلابت گره خورده است و شهادتش، آموزگار صبر و ایمان است. سلام بر نهمین فروغ امامت، حضرت محمدتقی علیه‏السلام . بر پیشوایی که «جود» قطره‏ای بود در پیشانی بلندش، و «علم» غنچه‏ای بود از گلستان وجودش، و «حلم» گوهری بود از گنجینه فضایلش. و اینک، دل‏های بیقرار در سوگ او سرود غم می‏خواند و منظومه اندوه می‏سراید. چشم‏ها در داغ جواد، خون می‏گیرد و هوای دیدگان ما، به یاد رنج امام محمدتقی علیه‏السلام بارانی است. یاران، شهادت نهمین امام، بر همه‏تان تسلیت باد.

میراث علمی امام محمدتقی علیه‏السلام

در دوران امام محمدتقی علیه‏السلام به علت فشار و خفقان حاکم بر جامعه، مردم با نوشتن نامه به امام و دریافت جواب از آن حضرت، با ایشان ارتباط داشتند. با این که آن حضرت در 25 سالگی به شهادت رسیدند، علاوه بر مطالبی که درباره اصحاب و یا کتب آنها از امام تقی علیه‏السلام روایت شده بیش از 220هزار حدیث پیرامون مسایل مختلف اسلامی از آن حضرت در دسترس ما قرار دارد و 120 نفر از ایشان روایت کرده‏اند. شیخ طوسی(ره) 113 تن از راویان حدیث امام تقی علیه‏السلام را بر شمرده است. از این مقدار حدیث که از آن امام نقل شده می‏توان به عظمت علمی و احاطه ایشان بر مسایل فقهی، تفسیری، عقیدتی و دعا و مناجات پی برد. این احادیث از سوی دیگر کمالات اخلاقی آن حضرت را آشکار می‏سازند. بخش عمده روایات فقهی امام را باید در نامه‏هایی که در پاسخ اصحاب به بلاد مختلف اسلامی فرستاده‏اند جستجو کرد.

شاگردان مکتب امام محمدتقی علیه‏السلام

امامان پاک، همچون پیامبر گرامی پیوسته در تعلیم و تربیت مردم می‏کوشیدند. آنان، در تمامی اوقات ملتزم به راهنمایی و تربیت مردم بودند. رفتار و گفتار و معاشرت و حتی هر گوشه از زندگی روزمره آنان، آموزشگر کسانی بود که با آنان تماس داشتند؛ هر کس درهر وقت با آنان می‏نشست برایش ممکن بود که ازاخلاق و دانش آنان بهره‏مند شود و اگر سؤالی داشت، می‏توانست مطرح کند و پاسخ آن را بشنود. اما از آنجایی که حکومت می‏کوشید مردم با امام جواد علیه‏السلام به طور آزاد تماس نداشته باشد، اصحاب و شاگردان و راویان امام جواد علیه‏السلام بسیار محدود بودند؛ به عنوان نمونه، اصحاب و شاگردان و راویان قریب 120 نفرند و این گویای آن است که در زمان آن گرامی تماس مردم با ایشان تا چه اندازه محدود بوده است. ولی در عین حال در میان همین افراد معدود، چهره‏های درخشانی همچون علی بن مهزیار، زکریا بن آدم و محمد بن اسماعیل وجود داشتند.

اعلام شهادت امام رضا علیه‏السلام

امیة بن علی می‏گوید: هنگامی که امام رضا علیه‏السلام در خراسان بودند، من در مدینه می‏زیستم و به خانه‏ی امام جواد علیه‏السلام رفت و آمد داشتم. معمولاً بستگان امام برای عرض سلام می‏آمدند. یک روز امام جواد علیه‏السلام به اطرافیان خویش فرمودند: به بانوان فامیل بگویید که برای عزاداری آماده شوند. روز بعد بار دیگر امام جواد علیه‏السلام به آنان گوشزد کرد که برای عزاداری آماده شوند. پرسیدند برای عزای چه کسی؟ فرمودند: عزای بهترین انسان روی زمین. مدتی بعد خبر شهادت امام رضا علیه‏السلام آمد و معلوم شد همان روز که امام جواد علیه‏السلام فرموده بود «برای عزاداری آماده شوید»، امام رضا علیه‏السلام در خراسان به شهادت رسیده است.

نجات همسایه

«علی بن جریر» می‏گوید: خدمت امام جواد علیه‏السلام شرفیاب بودم. گوسفندی از خانه‏ی امام علیه‏السلام گم شده بود. یکی از همسایگان را به اتهام سرقت آن، کشان کشان نزد امام آوردند. حضرت فرمود: وای بر شما! او را رها سازید. گوسفند را او ندزدیده است. هم اکنون گوسفند در فلان خانه است؛ بروید گوسفند را بیاورید. به همان خانه‏ای که امام علیه‏السلام فرموده بودند، رفتند و گوسفند را یافتند و صاحب خانه را به اتهام دزدی دستگیر کردند، اما او سوگند یاد می‏کرد که گوسفند را ندزدیده است. او را نزد امام علیه‏السلام آوردند. فرمود: وای بر شما! بر این شخص ستم کردید، گوسفندْ خودش به خانه او وارد شده و او اطلاعی نداشته است. آن گاه امام علیه‏السلام برای دلجویی مبلغی به او عطا کردند.

داستان طلبکاری

در اعلام الوری و ارشاد مفید روایت شده است که شخصی گفت: حضرت رضا علیه‏السلام که از دنیا رفت، من چهار هزار درهم از او طلبکار بودم. کسی جز من و خود ایشان، از این موضوع اطلاع نداشت. حضرت جواد علیه‏السلام پیغام داد که: فردا صبح پیش من بیا. فردای آن روز خدمت ایشان رسیدم. فرمود: پدرم از دنیا رفت و تو چهار هزار درهم از آن جناب طلبکاری. من با تعجب عرض کردم آری. سپس ایشان گوشه فرش را کنار زد؛ زیر آن مقداری دینار (سکه طلا) بود، به من داد. قیمت آن دینارها به اندازه طلب من، یعنی دقیقا معادل چهار هزار درهم آن زمان بود.

شفای بیمار

محمدبن عمیر بن واقد رازی می‏گوید: روزی با برادرم، که مبتلا به تنگی نفس شدیدی بود، خدمت حضرت جواد علیه‏السلام نشسته بودم. برادرم از بیماری خود به امام علیه‏السلام شکایت کرد. امام فرمود: خدا تو را از این درد شفا داد. هنگامی که از خدمتشان مرخص شدیم، ناراحتی‏اش کاملاً برطرف شده بود و تا زمانی که فوت کرد، به آن درد مبتلا نشد.

درست به اندازه

احمد بن حدید، نقل می‏کند که یک بار با گروهی برای انجام مراسم حج می‏رفتیم. ناگهان راهزنان، راه را بر ما بستند و اموالمان را غارت کردند. وقتی به مدینه رسیدیم، حضرت امام جواد علیه‏السلام را در کوچه‏ای ملاقات کردم. همراه ایشان به خانه آن بزرگوار رفتم و ماجرا را برایشان باز گفتم. حضرت دستور دادند مقداری پول و لباس برایم آوردند. آنگاه فرمود: پول را میان همراهانت، به همان میزان که دزدها از آنان برده‏اند، تقسیم کن. من آن پول‏ها را که بین دوستان و همراهان تقسیم کردم. دیدم درست به همان اندازه‏ای بوده است که دزدها برده‏اند، نه کمتر و نه بیشتر.

خورشید سپهر عدل و داد

خورشید سپهر عدل و داد است جواد

سرلوحه دفتر رَشاد است جواد

در جود و سَخا کسی به پایش نرسد

چون مظهر جود حق جواد است جواد

مظهر داد

مظلوم‏تر از جواد، بغداد نداشت

آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت

می‏خواست که فریاد کند تشنه لبم

از سوز جگر طاقت فریاد نداشت

خطبه کوکب درخشان

شایعه منقطع شدن نسل امامت از امام رضا علیه‏السلام ، که ساخته گروهی به نام «واقفیه» بود، تا آنجا پیش رفت که به ساحت قدس امامان تهمت آلوده دامنی زدند و گفتند: چون رنگ چهره امام جواد علیه‏السلام گندمگون است، فرزند امام رضا علیه‏السلام نیست و برای این که ثابت شود او فرزند امام رضا علیه‏السلام است باید او را نزد قیافه شناس‏ها ببریم.بدین ترتیب با گستاخی، امام جواد علیه‏السلام را که در آن وقت حدود دو سال داشت، نزد قیافه‏شناس‏ها بردند. آنان به محض دیدن امام به سجده افتادند و خطاب به کسانی که امام را آورده بودند، گفتند: وای بر شما! چگونه این کوکب درخشان و نور منیر را بر امثال ما عرضه می‏دارید؟ به خدا قسم، او از نسلی پاک و پاکیزه و از اصلاب طاهر و مطهّر است. او از ذریه علی‏بن ابیطالب علیه‏السلام و رسول اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است. او را ببرید و بر این کار خود استغفار کنید. در این هنگام، امام جواد علیه‏السلام با فصاحتی بی‏مانند فرمود: ستایش مخصوص کسی است که ما را از نور خود و با دست خود آفرید و از میان خلقش ما را برگزید و امین خود قرارداد. ای مردم، من محمد فرزند امام رضایم... آیا در نسب چون منی شک کرده، بر من و پدرم افترا می‏بندید؟... من ظاهر و باطن همه را می‏دانم و نیز می‏دانم چه آینده‏ای درانتظار شماست.

مبارزه با موسیقی مبتذل

مأمون هنگام تزویج دخترش به امام جواد علیه‏السلام ، مجلسی ترتیب داد و از مطرب و آوازخوانی به نام «مخارق» دعوت کرد تا امام را بیازارد. مخارق به مأمون گفت: اگر ابوجعفر علیه‏السلام کم‏ترین علاقه‏ای به امور دنیوی داشته باشد، مقصود تو را تأمین می‏کنم. سپس در برابر امام جواد علیه‏السلام نشست و با صدای بلند شروع به نواختن عود و آواز خوانی کرد. امام علیه‏السلام به او و اطرافیانش توجه نکرد. بعد از مدتی سکوت، سربرداشت و به مخارق فرمود: از خدا بترس ای دراز ریش! دراین لحظه، ناگهان عود و بربط از دست وی افتاد و دستش فلج شد. وقتی مأمون سبب فلج شدن دستش را پرسید، گفت: زمانی که ابوجعفر علیه‏السلام فریاد برکشید، چنان هراسان شدم که دیگر به حالت عادی باز نمی‏گردم.

امام جواد علیه‏السلام تثبیت کننده اصل امامت

از آنجایی که رسیدن به مقام امامت امت در سنین خردسالی با عقل ظاهربین گروهی از مردم قابل توجیه نبود، پرسش‏های دشوار و پیچیده‏ای مطرح می‏کردند تا به خیال خام خود، حضرت امام جواد علیه‏السلام را در میدان رقابت علمی شکست دهند. اما امام جواد علیه‏السلام با پاسخ‏های روشن از این آزمون‏ها سربلند بیرون آمده، هرگونه تردیددرمورد امامت خود را از بین برد و اصل امامت راتثبیت کرد.ازاین رو در زمان امام هادی علیه‏السلام این موضوع مشکلی ایجاد نکرد؛ زیرا برای همه روشن شده بود که در برخورداری از این منصب الهی، خردسالی تأثیری ندارد.

نفی حکومت‏های ستمگر

امام جواد علیه‏السلام در موارد بسیار، علاوه بر این که دلایل صلاحیت خویش را برای رهبری جامعه برمی‏شمردند، بر نااهلی و شایسته نبودن دو حاکم وقت، مأمون و معتصم، اصرار داشت و با شیوه‏های مختلف گفتاری و رفتاری این را به مردمان می‏فهماند. چون مأمون نتوانسته بود قداست اما را خدشه دار کند و تمام اقدامات خود را نافرجام می‏دید، تصمیم به قتل آن حضرت گرفت. امام جواد علیه‏السلام همزمان دو کار می‏کرد: ایشان در کنار تبیین و تثبیت امامت خویش، صلاحیت حاکمان ستمگر را نفی، و متناسب با اوضاع سیاسی ـ اجتماعی نارضایتی خود را در برابر حکومت جور به دیگران گوشزد می‏کرد و انزجار خود را از ستم و ستم پیشگان در گفتار و کردار به گوش مردم می‏رساند. به فرموده مقام معظم رهبری، امام جواد علیه‏السلام به رغم دوران کوتاه زندگی‏اش نمودار و نشانه مقاومت است. او با تمام وجود با قدرت مزدور و ریاکار مأمون مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقب نشینی نکرد. امام علیه‏السلام تمام اوضاع دشوار راتحمل کرد و با همه شیوه‏های ممکن به مبارزه ادامه داد.

ای امام

ای مقدس‏ترین مرد پاک، ای امام، فریاد کن، ای پرستوی پرواز کرده از شهر ظلمت ای جواد؛ و فراموش مکن که ملتی سر در هوای عشق تو داردو با یاد و نام تو از گمراهی و جهل به سوی نور پرواز می‏کند. اوج می‏گیرند تا پرندگان بام حرم پدر بزرگوارت شوند. پدری که گرچه خود غریب و غریبانه به سرمی‏برد اما خورشید حرمش گرمابخش دل‏های خستگان و درماندگان است. ای چشمه جوشان عشق، ای طنین عدل و ایمان و ای مشعل فروزان تمام تاریخ، جلوه کن و با جلوه‏گری‏ات سیمای پرطراوت اسلام را رونق ببخش. ای رهبر رهپویان روشنایی، توسل به تو، توسل به حضرت رضاست. ای بلبل سخن سرای باغ ایمان، پرهیزگار پند دهنده، نیای آفتاب و نسیم فرح بخش معنا، اگر چه در هاله‏ای از زمان فرو رفته‏ای و بودن با تو، بر ایمان آروزی دست نایافتنی است، اما نام و یاد فداکاری‏هایت همچنان کتاب ره‏گشای زندگیمان است و زنجیر اتصال به امام و ولایت. یا جوادالائمه، تو آن گل خوشبوی برگزیده‏ای که هر صاحبدلی تو را به سینه جان خویش می‏آویزد و عطر و بوی حیات از تو می‏شنود.

هشدار به ستمگران

فراخوان جامعه به مقابله و معارضه با ستم و به طور کلی ایجاد روحیه ستم‏ستیزی درجامعه از جمله اقدامات مهم رهبران الهی و آسمانی است. چرا که تا جامعه به چنین درک و فهمی نایل نیاید از خود تحرکی نشان نمی‏دهد. یکی از اهداف پیامبران، تبیین عدالت و راه‏های تحقق آن است. موضع ستم‏ستیزی امام محمدتقی علیه‏السلام ، هم درگفتار و هم در عمل، کاملاً آشکار است؛ به عنوان نمونه آن گرامی درباره سمتگران و سزای آنان، چنین هشدار می‏دهد: «روز اجرای عدالت برای ستمگر سخت‏تر از روز ستمکاری برای ستمدیده است». در پرتو این گفتار، امام علیه‏السلام نه تنهانفرت و انزجار خود را بیان می‏کند، بلکه هشداری به همه ستمگران می‏دهد که روز به کیفر رساندن آنان به مراتب سخت‏تر از روزی است که آنان در پناه قدرت چند روزه و موقتی خویش، بر مظلومان و ضعیفان ستم می‏کنند.

طرح شهادت امام

از آنجایی که موقعیت سیاسی، نفوذ اجتماعی و فعالیت‏های گسترده امام جواد علیه‏السلام از نظر معتصم و دست اندرکاران حکومت پنهان نبود، وی پس از استقرار در مسند خلافت و بیعت گرفتن از مردم، بلافاصله به سراغ امام جواد علیه‏السلام رفت و درصدد کنترل ایشان برآمد. امام را به بغداد فراخواند و وی را تحت نظر قرارداد تا از گسترش نفوذ سیاسی ـ اجتماعی امام علیه‏السلام جلوگیری کند. اما با نافرجام ماندن سیاست کنترل، درصدد به شهادت رساندن امام برآمد. از این رو نخست درباریان را واداشت تا حضرت را متهم به قیام علیه حکومت کنند. اما با شیوه‏هایی که امام در پیش گرفت، این طرح نقش بر آب شد. سرانجام درعین ضعف و ورشکستگی سیاسی ـ اجتماعی، از نارضایتی همسر امام بهره بردند و او را عامل اجرای نقشه شوم معتصم ساختند. دستگاه ظلم و قساوت، امام را در سن 25 سالگی در بغداد به شهادت رساند و شیعیان را در سوگ نشاند.

کوه صبر

فرزند رضای غریب! توانم رفته است و شکیبایی‏ام تمام شده است. رنج و اندوهی کشنده سراسر وجودم را فرا گرفته است. ای کوه صبر، ای آنکه صدای گرمت هدایت‏گر یاران بود و سینه آرامت خانه تهی دستان. ای آنکه از شاخه‏های سبز گفتارت گل‏های سرخ می‏رویید، با قدم‏هایت سپیده از راه می‏رسید، از سایه سار نگاهت، هزاران دل به میهمانی باران می‏شتافت و خورشید به ضیافت آسمان آبی باغ می‏رفت، اندوه فراق تو تا قیامت خوراک من است. پس ازتو کدام مژه با خواب آشنا می‏شود. هر لحظه زخم فراق تو تازه‏تر می‏شود رنج فقدانت التیام نمی‏پذیرد.

سایه جود

قاف سیمرغ حقیقت هستی و بود تقی علیه‏السلام است

قاف تا قاف جهان در سایه جود تقی علیه‏السلام است

بحر گردون گر چه غرق گوهر آمد سر به سر

قطره‏ای از آب تیغ گوهر اندود تقی علیه‏السلام است

سلامی‏به زلالی ایمان

سلامت باد اماما. ای جلوه روشن صداقت و ایثار. سلامی به صراحت حق، به روشنایی یقین و به زلالی ایمان. سلام بر تو که برکت دستانت، پایگاه توحید را از لوث اصنام پاکیزه کرد؛ سلامی به پاکی عفاف و صفای صبح. سلامت باد ای امام همام، ای محبوب نیلگون امامت. سلامی‏به صفای جبهه‏های نور، به عطر عبادت رزمندگان و به حرارت عشق سنگرنشینان. سلامت باد، ای آبروی دو عالم، ای جواد، ای تقی، ای فرزانه‏ترین فریاد تشیع سرخ. سلامی به حرارت شوق، به روشنی شفق و به قداست اشک سرخ.

منبع : سایت حوزه به نشانی:

http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=5140&id=46695

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد