Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

Atyabi Weblog/وب نگاری اطیابی

این وب نگاری درمورد موضوعات گوناگون می باشد.

یزیدابن معاویه

یزید بن معاویه

یزیدبن معاویه بن ابی سفیان بن صخربن حرب بن امیة بن عبدشمس بن عبدمناف

او در سال 26 هجری در سرزمین شام بدنیاآمد. مادرش میسون بنت بَجدَل کلبی است. میسون زندگی در شهر را دوست نداشت. به همین خاطر به همراه یزید، در بادیه زندگی می کرد و یزید تا سنین جوانی در صحرا می زیست.

یزید در زمان معاویه ولیعهد شد. و بعد از مرگ پدر در سال 60 هجری بر تخت سلطنت تکیه زد. یزید فردی خوشگذران و عیّاش بود و شاید به شرابخواری و قماربازی بیشتر علاقه داشت تا به خلافت. معاویه در زمان حیات بسیار کوشید که وجهۀ مثبتی از یزید به نمایش بگذارد. اما اکثر جامعۀ اسلامی و حتی نزدیکان معاویه هم نمی توانستند این مسئله را قبول کنند.

متاسفانه در طول تاریخ و به خصوص در عصر ما برخی سعی می کنند که اعمال و رفتار یزید را توجیه کنند. وحتی او را خلیفۀشرعی مسلمین بدانند[1] .

کنار گذاشتن تعصبات مذهبی(درحدامکان) در طرح مسائل تاریخی، رویۀ این حقیر درسایت تاریخ اسلام است. به خصوص در اسم بردن و قضاوت کردن در مورد افراد. با این حال هیچ گاه فکر نمی کنم که فاسق بودن و ضد اسلامی بودن یزید از تعصبات مذهبی من ناشی می شود بلکه این واقعیتی تاریخی است که هر منصفی آن را درک می کند.

به نظر بنده توجیه کردن و شرعی دانستن فردی چون یزید، بیشتر شبیه یک شوخیِ گریه آور است تا یک توجیه و تحلیل تاریخی.

علی ایّ حال اگر جدای از شراب خواری و سگ بازی، بتوانیم، کشتن سبط النبی در واقعۀ کربلا، قتل عام مدینه و اعدام صحابی رسول- صلّی الله علیه و آله ، در واقعۀ حرّه، و آتش زدن خانۀ کعبه را در اعمال اسلامی بگنجانیم پس یزید هم از مسلمین بوده است.

 سیاست داخلی یزید بن معاویه

وقتی یزید به سلطنت نشست حاکمان ممالک اسلامی از این قرار بودند:

مدینه: ولیدبن عتبة بن ابی سفیان

کوفه: نعمان بن بشیر انصاری

بصره: عبیدالله بن زیاد

مکه : عمروبن سعیدبن العاص

وقتی یزید به تخت نشست فقط در فکر بیعت گرفتن از مخالفینی چون حسین بن علی - علیه السّلام - و عبدالله بن زبیر بود.[2] او به حاکم مدینه(ولید بن عتبه) نامه نوشت و او را از مرگ معاویه با خبر کرد وبه او دستور داد که از سه نفر بیعت بگیر واگر بیعت نکردند گردنشان را بزن: عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی- علیه السّلام .

 واقعۀ کربلا

(با توجه به این موضوع ) امام حسین - علیه السّلام - اقامت بیشتر، در مدینه را جایز ندید و به همراه خانواده و یارانش به سمت مکه حرکت کرد.

کوفیان وقتی از مرگ معاویه و حرکت امام حسین- علیه السّلام - به سمت مکه مطلع شدند. تصمیم گرفتند او را به کوفه دعوت کنند تا بر علیه یزید قیام کند. اولین کسی که به امام حسین نامه نوشت و امام را به کوفه فراخواند سلیمان بن صُرَد خزاعی بود.  بعد از او افراد دیگری نامه دادند که تعداد نامه ها را (به اختلاف اقوال) تا دوازده هزار نامه ذکر کرده اند.[3]

امام حسین- علیه السّلام - پسر عمویش مسلم بن عقیل را برای بررسی اوضاع کوفه روانه کرد. وقتی مسلم در 6 شوال سال 60هجری به کوفه رسید استقبال بسیار گرمی از او شد. و حدود 12هزار نفر به استقبال او آمدند.[4]حاکم کوفه، نعمان بن بشیر، فردی نرم خوی و صلح جوی بود و فقط شیعیان را از قیام بر حکومت برحذر می داشت. طرفداران بنی امیه در کوفه ترسیدند و در نامه ای به یزید اعلام خطر کردند. یزید هم بلافاصله نعمان بن بشیر را عزل کرد و عبیدالله بن زیاد را که فردی بی رحم بود به حکومت کوفه گماشت.

مسلم شرایط کوفه را خوب ارزیابی کرد و در نامه ای به امام حسین- علیه السّلام - نوشت که هرچه سریعتر به سمت کوفه حرکت کن.[5]

وقتی نامه به امام حسین- علیه السّلام - رسید. امام حسین- علیه السّلام - آهنگ حرکت به کوفه کرد. بزرگان حجاز بر حسین- علیه السّلام - نصیحت کردند که کوفیان بی وفایند وهمانطور که پدرت را کشتند و برادرت را رها کردند بر تو نیز وفا نمی کنند. اما امام حسین- علیه السّلام - عاقبت خود را بهتر از همه می دانست. در این میان به نظر می رسد برخی از نصیحت کنندگان از سر دلسوزی وخیر خواهی نصیحت می کردند مثل ابن عباس که امام از نصیحت دلسوزانۀ او تشکر می کند اما تاکید می کند که مصمم به رفتن است.[6] اما برخی دیگر به دنبال مقاصد سیاسی خود بودند مثل ابن زبیر که به حسین- علیه السّلام -پیشنهاد می کند در مکه بماند و از همانجا با یزید مبارزه کند. وقتی ابن زبیر از نزد حسین- علیه السّلام - خارج شد. امام حسین- علیه السّلام -فرمود: هیچ چیز برای این فرد محبوب تر از این نیست که من از حجاز به عراق بروم.[7]

عبیدالله بن زیاد که اکنون علاوه بر بصره حاکم کوفه هم بود. به سرعت خود را به کوفه رساند. عبیدالله به تعقیب مسلم پرداخت و فهمید که هانی بن عروة او را مخفی کرده است. او هانی را فراخواند و از او خواست که مسلم را تحویل دهد اما او نپذیرفت.

عبیدالله ، هانی را دستگیر کرد و او را کتک زد. مسلم شیعیان را جمع، و دارالاماره را محاصره کرد. حوالی غروب بود که نزدیک به چهل هزار نفر سپاه داشت. وقتی نماز عشاء را خواند فهمید که چندنفری بیشتر با او نیستند وهمه فرار کرده اند.

بعداز مدتی آنها هم فرار کردند ومسلم تنها ماند و سرانجام بعد از جنگ و گریز دستگیرشد و سر او را بریدند و از بالای دارالاماره به پایین انداختند.[8]

امام حسین- علیه السّلام - به سمت کوفه حرکت کرده بود و دربین راه خبر شهادت مسلم را شنید اما به راه خود ادامه داد. تا زمانی که به لشگریان عبیدالله برخورد و به سمت کربلا رفت. ودر دهم محرم در کربلا امام حسین- علیه السّلام - و یارانش به شهادت رسیدند و اهل بیت محمد- صلّی الله علیه و آله -به اسارت رفتند. و جسم نورانی امام حسین- علیه السّلام - سبط النبی بدون کفن در صحرای کربلا رها شد و سر مبارکش را برای یزید به دمشق فرستادند.[9]

واقعۀ حرّه

کشته شدن سبط النبی و بازگشت اسرای کربلا به مدینه، خشم و نفرت مردم مدینه را از یزید لبریز کرد. و مدینه مهیای قیام برعلیه حکومت یزید می شد. ولید بن عتبة از حکومت مدینه عزل شده، عثمان بن محمدبن ابی سفیان حاکم مدینه بود. او برای اینکه از اهل مدینه دلجوئی کند، گروهی از بزرگان مدینه را به دمشق فرستاد تا مورد لطف یزید قرار گیرند. یزید از آنها به خوبی استقبال کرد و هدایای زیادی به آنها داد. اما وقتی اعضای این هیئت به مدینه بازگشتند. خشمی دو چندان در دل آنها جای گرفته بود چون در آنجا شاهد شراب خواری و فسق و فجور خلیفۀ مسلمین بودند. اهالی مدینه با عبدالله بن حنظلۀ غسیل انصاری بیعت کردند، حاکم مدینه را بیرون کرده و امویان را در خانۀ مروان بن حکم محاصره کردند. یزید از این جریان مطلع شد و مسلم بن عُقبۀ مُرّی را با سپاهی به مدینه فرستاد و به او دستور داد: سه روز به مردم مدینه مهلت بده اگر اطاعت کردند که هیچ، و اگر سرباز زدند با آنها بجنگ و وقتی بر آنها ظفر یافتی سه روز شهر را بر لشگریان مباح کن تا هرچه می خواهند غارت کنند. وی حُصَین بن نُمَیر سکونی را نائب او کرد.

مردم مدینه خندقی که در زمان پیامبر- صلّی الله علیه و آله - حفر شده بود، احیا کردند و سنگر گرفتند. مسلم بن عقبه سه روز به مردم مدینه مهلت داد. اما آنها تسلیم نشدند می گویند عبدالملک بن مروان(که در آن زمان حدودا 36 ساله بود) به مسلم بن عقبه پیشنهاد کرد از ناحیۀ حرّه (زمینی سنگلاخ بود که در غرب مدینه قرار داشت.) به اهل مدینه حمله کنند.[10]

از اوائل صبح، جنگ بسیار سختی بین دو طرف در گرفت. تا حوالی ظهر که  اهالی مدینه شکست خوردند و عبدالله بن حنظلۀ انصاری کشته شد. سپاهیان شام سه روز تمام مدینه را غارت کردند و بسیاری از صحابی و تابعین را کشتند و به زنان بسیاری تجاوز نمودند. بعد از سه روز از مردم بیعت گرفتند به شرطی که بندۀ یزید باشند و هرکس که قبول نمی کرد کشته شد. واقعۀ حرّه در سال 63 هجری رخ داد.

بعد از آرام شدن مدینه، مسلم بن عقبۀ مُرّی به سمت مکه حرکت کرد تا عبدالله بن زبیر را سرکوب کند اما دربین راه مُرد.

 عبدالله بن زبیر در مکّه

عبدالله بن زبیر زیربار خلافت یزید نرفت. و از اهالی تهامه و حجاز برای خود بیعت گرفت و به غیر از ابن عباس و محمد بن حنفیه، اکثراً با او بیعت کردند. یزید ابتدا قصد داشت با ابن زبیر مذاکره کند و با او کنار بیاید. یزید به ابن زبیر پیشنهاد کرد که حاکم حجاز باشد و امارت هر شهری را که بخواهد به خاندان خودش واگذار کند اما عبدالله بن زبیر بر تصمیم خود استوار بود. یزید به مسلم بن عقبه دستور داد تا از مدینه به مکه برود اما همانطور که گفتیم مسلم بن عقبه در بین راه مُرد و حُصَین بن نمیر سکونی فرماندۀ سپاه شد.

حُصَین بن نُمَیر مکه را محاصره کرد و با منجنیق مکه را کوبید که در اثر آن کعبه خراب شد.

عبدالله بن زبیر ، مخالفان بنی امیه را تحت فرمان خود در مکه جمع کرد و خوارج و همچنین مختار ثقفی که از شیعیان بود در این شرایط حساس به کمک ابن زبیر آمدند. و مقاومت بسیار سختی در مکه شکل گرفت. در اثناء محاصره به فرمانده محاصره کنندگان خبر رسید که یزید در دمشق مرده است. می گویند حصین بن نُمَیر به ابن زبیر پیشنهاد کرد که با او به دمشق بیاید تا برای او بیعت بگیرد اما ابن زبیر به دلایلی این پیشنهاد را رد کرد.

 مرگ یزید

یزید پس از سه سال و هشت ماه، حکومت، در سال 64 مُرد در حالی که 39 سال سن داشت.[11]

_____________________________________________________________________

[1] اگر کلمۀیزیدبن معاویه را در اینترنت جستجو کنیدبه راحتی این واقعیت تلخ را مشاهد می کنید.

[2] طبری ج5 ص 338

[3] در منابع تعداد نامه ها صد وپنجاه فقره آمده ولی درتاریخ طبری تعداد آنها پنجاه و سه فقره ذکر است.با توجه به دیگر منابع و یگانگی سند،احتمال اشتباه در طبری در اثر تکثیر نسخه وجود دارد.در هر صورت، بالاترین رقم را سید بن طاووس و افرادی به پیروی از وی،دوازده هزار فقره ذکر کرده اندکه احتمال دارد سید شمار نامه ها را با شمار بیعت کنندگان با جناب مسلم بن عقیل اشتباه کرده باشد.برای مطالعه بیشتر ر.ک:سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی،تهران:دفتر انتشارات کمک آموزشی،1387،موسوعة الامام الحسین_ علیه السّلام _،ج1،ص 368-369.(به نقل از:محمدسهیل طقوش،حجت الله جودکی، دولت امویان،ص64)

[4] طبری،تاریخ الرسل و الملوک،ج5،ص347

[5] ابن کثیر،البدایة و النهایة ، ص 273

[6] طبری،تاریخ الرسل والملوک،ج5 ص 383-384

[7] همان

[8] همان ص 350

[9] برای اطلاعات بیشتر به بانک مقالات سایت تاریخ اسلام و همچنین کتاب تاملی در نهضت عاشورا نوشته رسول جعفریان ، مراجعه کنید.

[10] ابن خلدون،تاریخ ابن خلدون،ج5 ص 486

[11] ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون،ج5 ص 499

منبع:کتاب تاریخ مسلمین

برگرفته ازسایت تاریخ اسلام به نشانی :

http://www.tarikheslam.com/history/4-amavian/581-1388-08-08-14-31-18.html

کنارهگیری معاویة ابن یزید ابن معاویة ابن ابی سفیان از خلافت

از وقایع و آثار بسیار مهم قیام بیدارگر کربلا، مسأله کنارهگیری و انصراف معاویه پسر یزید و استعفای او از منصب خلافت است. ابن حجر در کتاب الصواعق المحرقه مینویسد:

بعد از مرگ یزید بن معاویه در سال 64ق (1) پسر جوان او که مردی صالح و شایسته و همواره بیمار بود، به عنوان ادامه خلافت، قدمی به پیش ننهاد و از آن استقبال نکرد و در هیچ امری مداخله ننمود، ولی به اجبار خلیفه شد. او حدود چهل روز و به قولی دو یا سه ماه خلیفه بود. معاویة بن یزید سومین خلیفه سلسله اموی و هشتمین خلیفه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) بشمار می‌رفت.

حکومت و عمر کوتاه معاویة بن یزید در هاله‌ای از ابهام است و نیاز به بررسی‌ها و تحلیل‌های تاریخی دارد. گرچه متاسفانه، در کتب تاریخی مطالب چندانی در مورد معاویة بن یزید وجود ندارند.

این که یزید بن معاویه برای پسرش معاویة بن یزید از مردم بیعت گرفته مسلم است.(2) ولی در بین مورخان در مورد مدت خلافت، علت کناره‌گیری از آن و درگذشت وی اختلاف نظر وجود دارد. بعضی‌ها نظرشان بر این است که وی بعد از یزید40 روز زنده بوده(3) و عده‌ای از محققین هم برآنند که40 روز حکومت کرده سپس کناره‌گیری کرده است.(4)

 

علت کناره‌گیری معاویة ابن یزید از حکومت

در مورد علت کناره‌گیری وی از حکومت نیز اختلاف است، ولی آنچه از تاریخ برمی‌آید به دلیل تمایل او به اهل بیت(علیهمالسلام) می‌باشد. اما بعضی‌ها علت کناره‌گیری معاویة بن یزید و حکومت کوتاه وی را بیماری او بیان کرده‌اند که هنگام تحویل حکومت بیمار بوده و با همان مرض هم فوت کرد.(5) این علت شاید به دلایل سیاسی بیان شده باشد زیرا آنچه از کتب تاریخی دسته اول بدست می‌آید این است که محبت او به اهل بیت(علیهمالسلام) علت کناره‌گیری وی از خلافت می‌باشد. معاویة بن یزید اولین خلیفه مسلمانی است که خواستار بازگشت خلافت به اهل بیت(علیهمالسلام) شد و از منصبش کناره‌گیری کرد.(6) «قاموس الرجال» مطلبی از «مجالس المؤمنین» نقل می‌کند که این نظریه را تأیید می‌کند:

همانا معاویة بن یزید مصداق (یخرج الحی من المیت) می‌باشد و همچنین او در بین بنی‌امیه مانند مؤمن آل فرعون می‌باشد.(7)

در مورد علت کناره‌گیری وی از حکومت نیز اختلاف است، ولی آنچه از تاریخ برمی‌آید به دلیل تمایل او به اهل بیت(علیهمالسلام) می‌باشد. اما بعضی‌ها علت کناره‌گیری معاویة بن یزید و حکومت کوتاه وی را بیماری او بیان کرده‌اند که هنگام تحویل حکومت بیمار بوده و با همان مرض هم فوت کرد.

این که چرا معاویه پسر یزید دوستدار اهل بیت(علیهمالسلام) شده ظاهراً به خاطر معلمش بوده؛ او معاویه را با اهل بیت(علیهمالسلام) آشنا می‌کند. این احتمال قرائتی نیز دارد. بعد از آن که معاویه پدرش(یزید)را لعن و از حکومت دوری کرد، بنی‌امیه معلم معاویه(عمرالقصوص) را مقصر دانستند و او را زنده به گور کردند.(8)

 

نحوه کناره‌گیری معاویه از حکومت

معاویه پسر یزید در سن بیست سالگی به منبر رفت و گفت: إِنَّ هذِهِ الْخِلافَةِ حَبْلُ اللهِ؛ خلافت ریسمان الهی است که جدم معاویه به ناحق از آنِ خود کرد و حال آن که این حق از آنِ علی بن ابی طالب (علیهالسلام) بود. هنگامی که جدم با گناهانش در قبر آرمید، پدرم خلافت را غاصبانه عهدهدار شد، در حالی که خلافت، حقِ پسر دختر پیامبر بود و پدرم نیز هم اکنون در قبر خود، با گناهان بسیارش، دست به گریبان است. او پس از این اعترافات گریست و گفت:

عظیمترین و وحشتناکترین عمل پدرم، قتل عترت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)، روی آوردن به میگساری و تخریب خانه خدا است. من راه آنان را ادامه نخواهم داد و مقلّد آنان نیستم و اختیار شما مردم با خود شماست، اگر دنیاداری خوب است، ما به قدر لازم به آن رسیدیم و اگر بد است به این مقدار که رسیدیم ذُریّه ابی سفیان را کافی است. سپس از انظار مردم پنهان شد و بعد از چهل روز درگذشت.

ابن حجر پس از نقل این فراز از تاریخ، مینویسد: او (معاویة بن یزید) از پدر و جدّ خود با انصافتر بود! (9)

البته در سند دیگری اینگونه آمده است:

معاویه بعد از آن که از حکومت، خودش را خلع کرد در مسجد جامع به منبر رفت و مدت زیادی به حالت سکوت نشست. سپس حمد و ثنای خداوند را به طور بلیغ به جا آورد. بعد پیامبر و اهل بیتش را به نیکی یاد کرد. و گفت:

همانا جدم معاویه، کسی که به حکومت سزاوارتر بود را کنار زد. کسی که به پیامبر نزدیک بود، فضلش عظیم بود، سابقه‌اش در اسلام از همه زیادتر بود، در بین مهاجران قدرش از همه بیشتر بود. از همه شجاعتر بود، علمش از همه بیشتر بود، از نظر ایمان اولین نفر بود و از نظر ارزش شریفترین بود. مصاحبتش با پیامبر(صلی الله علیه و آله) از همه قدیمی‌تر بود. پسرعموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، دامادش، برادرش، همسر دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که رسول خدا با اختیار او را برای دخترش برگزید. پدر دو سید بزرگوار اهل بهشت.

پدرم به خاطر کارهای بدش و اسراف بر نفسش متخلق به اخلاق امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نبود. او تابع هوای نفس بود. خطاهایش را نیک می‌دید و اقدامی کرد که آن اقدام جرأت بر خداوند متعال بود. او حرمت اولاد رسول خدا را شکست... او رهین خطاهای خود است... .(10)

وی این چنین از پدرش دوری کرد و بعد از آن در خانه نشست تا این که از دنیا رفت.

 

جانشینی معاویه پسر یزید

بعد از کناره‌گیری معاویة بن یزید از خلافت، بنی‌امیه و مادرش اصرار کردند که برادرش را به عنوان ولیعهد معرفی کند و از مردم برای او بیعت بگیرد اما او قبول نکرد و گفت:

"به خدا قسم این حکومت زمانی که من زنده بودم برای من نفعی نداشت(11) اگر این کار را انجام بدهم شیرینی آن برای شما خواهد بود و سختی و عذابش برای من."(12)

 

مرگ معاویه پسر یزید

در مورد نحوه مرگ معاویه هم اختلاف است. عده‌ای به مرگ طبیعی وی اشاره دارند(13) ولی بعضی از مورخان مثل ابن اثیر می‌گویند که او را با سم مسموم کرده‌اند.(14) در هر صورت در سال 64 و در سن 21 سالگی درگذشت(15) و در شهر دمشق مدفون گشت.(16)

البته برخی نیز مرگ او را توسط مروان دانستهاند: معاویه چهل روز از خانه بیرون نیامد، و سیاست وقت "مروان حکم" را خلیفه قرار داد. مروان با مادر معاویه (زن یزید)ازدواج کرد و بعد از چند روز معاویه حق شناس را مسموم کرد. (17)

 

پینوشتها:

1-  ابن ابی‌الحدید؛ شرح نهج‌البلاغه، وفات 656 ق، مصحح محمد ابراهیم ابوالفضل، بیروت، داراحیاء الکتب العربیه، ج 6، ص 152.

2-  محمدبن سعد؛ طبقات الکبری، وفات 230ق، بیروت، دارصادر، ج 4، ص 169.

3- تاریخ خلیفة بن خیاط، با تحقیق دکتر سهیل زکار، بیروت، دارالفکر؛ ص 196.

4-  ابن قتیبه؛ المعارف، وفات 276ق، مصحح دکتر ژون عکاشه، قاهره، دارالمعارف، ص 352.

5- تاریخ خلیفة بن خیاط، ص 196.

6- الشیخ نجاح الطائی؛ نظریات الخلیفتین، ج 2، ص 155.

7- شیخ محمد تقی تستری؛ قاموس الرجال، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ج10، ص 144.

8- علی محمد فتح‌الدین الحنفی؛ فلک النجاة فی الامامة والصلاة، با تحقیق ملا اصغر علی محمد جعفر، 1997 م، چاپ دوم، ص 95.

9- الصواعق المحرقه، ص 134/ الإمامة والسیاسه، ج2، ص17.

10-  القمی الشیرازی؛ محمد طاهر؛ کتاب الاربعین، سید مهدی رجائی، 1418 قمری، چاپ اول، ص 502.

11-  طبقات الکبری؛ ج 5، ص 39.

12-  ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 6، ص 152.

13-  البلاذری، فتوح البلدان، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، 1956، ج1، ص 270.

14- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، وفات 630، بیروت، دارصادر، ج 4، ص 130.

15- شیخ مفید؛ الاختصاص، وفات 413، علی‌اکبر عقاری، بیروت، دارالمفید، 1414، چاپ دوم، ص 131.

16- شرح نهج‌البلاغه، ج 6، ص 152.

17- برگرفته از کتاب یکصد موضوع، پانصد داستان، اثر علی اکبر صداقت .

برگرفته ازسایت تبیان به نشانی : http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/Miscellaneous/2009/4/21/89906.html

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد